(۱)
حتا،،،
اگر مترسک هم باشی
فرقی نمی‌کند
گاهی،
دلتنگ قارقار کلاغ‌ها خواهی شد.!


(۲)
هنوز،
زخمِ کاری‌ی چشم‌هایت
در قلبم پیداست...
***
ای آهوی گریزپا!

...

(۱)
نه دین،
نه جنگ،،
نه قانون،،،
آخر به چه چیز آدم می‌شوی؛ -
آی‌ی آدمی؟!


(۲)
دیشب،
"شب بوی" باغچه،
بانسیمِ شامگاهی می‌رقصید
***
امروز،
بادِ بی‌خبر
...

(۱)
آه، آه دستت:
شَعبده‌بازی‌ست که؛
دلتنگی‌هایم را،
به طُرفت‌العینی
غیب می‌کند!


(۲)
برخیز!
تا گل‌های باغ شادابند،
تا هوائی برای تنفس داری،
--به رقص!


(۳)
با عصرها...

(۱)
جوخه‌ی اعدام؛
در خوابی آشفته
به تفنگش تکیه داده‌ست...
***
لعنت به:
--اطاعتِ کورکورانه!


(۲)
آه،
ای گاوِ سمینتال!
وقتِ نشخوار
به کدام سو شاخ می‌...

(۱)
آه آزادی، آزادی:
به دنبالِ تو
یک نفس خواهم دوید!


(۲)
نی‌لبک می‌زند و،
هی می‌کند
گوسفندان و آرزوهایش را
--چوپانِ کوچک!


(۳)
در میدانِ نبرد
درخت سرو
هنوز پا برجاست.

...