این حرف ها برای کسی نان نمیشود
بی فایده ست صحبت کتمان نمیشود
من خود جوان مدرسه ی انقلابی ام
اما حقیقت ست بقرآن نمیشود
از دید من سراسر این وطن غم است
این حال و روز درخور ایران نمیشود
شاعر شدم که بر وطنم اقتدا کنم
سرخورده و شکسته و بی جان نمیشود
اینجا شبیه من هستند بی شمار
عمری که بی ثمرشده جبران نمیشود
در شهر ما بنر زده اند،شهر زندگی!
باور نکن که با دل سوزان نمیشود
با زور و ضرب زنده ام از دست زندگی
جنگ و جدال با لب خندان نمیشود
هر روز اضطراب، نگرانی،خستگی
با این رویه کسی مسلمان نمیشود
شرمنده ام بخدا که تلخ ست حرف حق
اما کویر، باغ و گلستان نمیشود
دل کنده ام از امید و آمال و آرزو
این حرف ها برای کسی نان نمیشود
راجی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
ولی اله بایبوردی 18 اردیبهشت 1398 10:30
با سلام
آقای اسماعیلی مصراع های زیر را از لحاظ وزنی بررسی کنید .
اینجا شبیه من هستند بی شمار
با این رویه کسی مسلمان نمیشود
دل کنده ام از امید و آمال و آرزو
ولی اله بایبوردی
اعظم قارلقی 11 اسفند 1398 02:10
شعری روشن و وطن پرستانه
مجتبی جلالتی 07 فروردین 1399 18:32
بادرود فراوان
بسیار شیوا و رسا، دردهایمان را بیان کرده اید
مسعود مدهوش 17 فروردین 1399 06:50
درودها
هر روز اظراب ،نگرانی ،خستگی
زیبا نغمه ای است
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 22:12
. با بهترین درودهایم
. استاد سروده ای عالی بود
.