در سرزمینی نه چندان دور نازنینی در زیر سایه بان درخت چنار آرمیده
است. لاله های داغدار برای او اشک می ریزند.
آرام بخواب ای نازنینم ! هر چند بسته بودن چشم های پر فروغت را برای
همیشه نمی خواهم .
آرام بخواب ای نازنینم !هر چند که می خواهم چشمان مهربانت همیشه به رویم
لبخند بزنند.
آرام بخواب نازنینم !هر چند که لحظه جدایی من و تو از تلخ ترین خاطره
هاست .
آرام بخواب نازنینم ! مهتاب شب را برای تو روشن کرده و به نگهبانی نشسته
است.
آرام بخواب نازنینم ! که قلب سرخ لاله ای برای تو می تپد و شبها را با یاد تو
به پایان می رساند.
آرام بخواب نازنینم ! برایت ترانه عشق را می خوانم تا با آسودگی بیارامی.
آرام بخواب نازنینم ! نمی گذارم تا، کسی آرامش شبانگاه تو را در هم ریزد.
آرام بخواب نازنینم ! هر چند رفتنت ، خنجر زهرداری را در قلبم فرو کرد که
زخم آن هرگز التیام نمی یابد اما تو آرام بخواب.
آرام بخواب نازنینم!