3 Stars

پیرمردی که به غم در انتظار

ارسال شده در تاریخ : 22 اردیبهشت 1398 | شماره ثبت : H947854

باز افتادم به یاد نخل و چاه
از ضمیر دل کشیدم آه آه

یاد آن مردی که میزان بود و عدل
در حکومت آشنای جمله عقل

چاه می کند و زمین آباد بود
دست او یکسر به دست داد بود

حامی ایتام بود و هر ضعیف
نان خورشتش نان جو بود آن شریف

شب زمان او در مناجات اله
روزها در کار راعات اله

غصّه اش پایان نمی شد ای ولی
در دلش دریای غم بود ای ولی

حال کوفه یار بی یاور شده
نخل و چاهش در غم داور شده

پیرمردی که به غم در انتظار
در خرابه بود وقت افتطار

چشم بر دروازه در دوخته
تا بیاید شمع پرپر سوخته

با نوازش های نرم قُدسی اش
لقمه نانی بر دهد بر انسی اش

سه شبانه روز بود در فکر حال
تا که فردی آمد و با قیل و قال

گفت ای مرد در حق کی گریه ای
در حق یارم نیامد مویه ای

جان نثارش می کنم از دست من
کوتهی دیده نیاید پیش من

گفت ای جان در عدالت جان بداد
حامی ایتام و مظلوم داد داد

ولی اله بایبوردی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 169 نفر 222 بار خواندند
خسرو فیضی (10 /01/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (24 /01/ 1399)   |

رای برای این شعر
خسرو فیضی (10 /01/ 1399)  
تعداد آرا :1


نظر 2

  • خسرو فیضی   21 فروردین 1399 21:51

    . با بهترین درودهایم
    . استاد سروده ای عالی بود
    . rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا