3 Stars

چاپار

ارسال شده در تاریخ : 05 خرداد 1394 | شماره ثبت : H94315

اینجا سرزمین باران است
دشتستان سکوت
دهستان بی تابی
پلاک یکصد هزار سال نوری
واژه های خیسم را به دستان چا‍پار می سپارم
تا مُهر تایید مِهراز یاد رفته ام راضمیمه اش سازد
هیونی می خواهم
تیزرو تر از اسبهای خیال
تا در آن سوی سایه های سکوت
سلام مرا به دستهای تو برساند
نامه ام را سفارشی کنید
دلتنگی ام بی قراری می کند ............

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 398 نفر 699 بار خواندند
علی اصغر اقتداری (06 /03/ 1394)   | طارق خراسانی (06 /03/ 1394)   | فاطمه خواجویی راد (06 /03/ 1394)   | کمال حسینیان (06 /03/ 1394)   | مینا آقازاده (07 /03/ 1394)   | کریم لقمانی سروستانی (07 /03/ 1394)   | احمد الماسی (08 /03/ 1394)   | فاطمه لشکری "راحیل کرمانی" (09 /03/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (12 /03/ 1394)   | مجتبی جلالتی (07 /01/ 1399)   | محمد مولوی (15 /03/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :7


نظر 25

  • علی اصغر اقتداری   06 خرداد 1394 12:40

    دلتنگی ام بی قراری می کند .....
    درود بر شما شعر خوبی بود

  • طارق خراسانی   06 خرداد 1394 13:00

    سلام راحیل گرامی

    درود ها بر شما

    نامه ام را سفارشی کنید
    دلتنگی ام بی قراری می کند ............

    در پناه رب العالمین شاد و سلامت زی مهربان


    rose rose rose rose rose rose
    applause applause applause applause applause applause
    applause applause applause applause applause applause
    applause applause applause applause applause applause
    rose rose rose rose rose rose

  • فاطمه خواجویی راد   06 خرداد 1394 16:45

    با سلام ودرود بر شما خواهر فرزانه و عزیزم سرکار راحیل با فضیلت

    سرود ه ی زیبای سپیدت سوار بر هیون اندیشه الهی با سرعت چاپار عشق چشمان دل را به عمق معرفت می رساند

    هزاران درود و افرین بر شما خواهر گلم


    rose rose rose rose applause applause applause applause

  • فاطمه خواجویی راد   06 خرداد 1394 16:48

    با سلام ودرود بی کران بر شمافرزانگان سایت شعر ایران

    با سلام مجدد خدمت شما خواهر عزیز و فرزانه ام
    من حدیث شریف کسا و زیارت عاشورا را به نظم در آورده ام برای چاپ در سایت شعر نو هم به شما ان را ارسال کردم

    ابتدا می خواستم نظر مبارک شمارا راجع به حدیث کسا و اگر جایی نیاز به ویرایش دارد امعان نظر بفرمایید خیلی ممنون می شوم

    وهمیشه دعا گویتانم


    نظم حدیث شریف کسا
    داستانی از حدیثی دلنشین
    راوی آن داستان عین الیقین
    تشنه ی آب حیاتی گوش کن
    ساغر بزم کسا را نوش کن
    شد شروع قصه ی دل منزلش
    آفتاب لایزال هم محفلش
    مر کز پر گار خانه ، فاطمه
    پنج تن،بر محورش الّاهمه
    یک به یک باشد ستونش اولیا
    چل چراغش شد بتول ِمصطفی
    خانه همرنگ ِ گل نسرین زعشق
    لحظه هایش از دعا شیرین زعشق
    ماه و خورشید و ستاره بی گمان
    دو ستان خانه و آن مردمان
    با دو چشم فاطمه شب،همنشین
    ظهر عاشق ،تشنه ی ماء معین
    سوره ی والشمس ،ذکر آفتاب
    با حسین و با حسن خندان ِ آب
    جلو ه ای از عالم بالا یقین
    جلوه گر گردیده بر روی زمین
    خانه از لطف و صفا روحانیست
    آیه ی تطهیر به آن ارزانیست
    می شود ذکر حدیثش در کسا
    می برد هر عاشقی را ما سوی
    چون عنایت می کند حق بر زمین
    اهل بیت عرش را اینجا ببین
    اهل ِ عصمت اهل رحمت اهل جود
    اجتماعی پنج ،از اهل سجود
    قل هو الله احد شد ذکرشان
    صبح و ساقی و سحرشد ،فکرشان
    داخل آن خانه شرح ماجرا
    "هل اتی" زیر عبای مصطفی
    می شود یک روز مهمان ِ بهار
    دختر ِگل های ناب ِگلعذار
    آن نبی ّ مرسل ِصبح صفا
    در نگاهش باز چشمان ِخدا
    با سلامش صلح و آرامش دهد
    شعله غم را زدل کاهش دهد
    می نماید رخ به روی فاطمه
    ای دلیل ِآفرینش بر همه
    آن یمانی آن کسای با صفا
    را بیاورنزد ِما ای مه لقا
    لحظه ها ی ِعشق سر شار ِخدا
    می رسد از راه جمال انبیا
    می رسد اوَل کس آن جا با پسر
    کثرت نور ووفا خیر البشر
    آن که با آیینه ها پیوند داشت
    یک جگر پر خون ز عهد ِبند داشت
    بر مشامش بوی سرمد می رسد
    بوی جدّش بوی احمد می رسد
    تا حسن سوی کسا با عشق رفت
    شعر تر در دفترم بی عرق رفت
    ساعتی نگذشت بحر بی کران
    جوهر قران حسین ،آب روان
    آمد از شو ق ولی پُر شد دلم
    با سلامش بوستان شد محملم
    کربلادر کربلا با نام اوست
    عاشقان را عاشقی از جام اوست
    رفت سوی جدّخود آن کهکشان
    لحظه ها سر شارِعشقنددر جهان
    چشم ها از تشنگی سر شار ِ آب
    می شوند با یاد نامش ناب ِ ناب
    می رسد نو بت به الله یا علی
    کی جدا از او شود والله علی!!!
    قاب ِقرآن مر کز آیات ِ دین
    شد علی مر تضی در ذات دین
    چشم او روشن به زهرا می شود
    در سرای دل چه غو غا می شود
    یک سلام از عشق بین ِآن دوتا
    باغ ِ ریحان می کند آن لحظه را...
    تا که وارد در کسا آن یار شد
    چشم مست ِمصطفی بیمار شد
    زد شکوفه باغ ِ جان ِ مصطفی
    در ملاقات ِ علی زیر کســــا
    اجتماع ِ پنج تن کامل نشد
    تا زمانی فاطمه واصل نشد
    او نباشد می شود مجنون ،دل
    لیلی باغ ولی کانون دل
    او نباشد عشق پر پر می شود
    چاه دل بی او پر اخگر می شود
    اذن می خواهد دلیل ِ اولیا
    تا شود کامل زاو بیت خدا
    چشم در چشمش گذارد مصطفی
    بی تو ناقص اهل بیت ِ کبریا
    مصدر ذات ِ احد سکان عرش
    از تو ثابت می شود ارکان ِعرش
    بعد از آن جمع رسالت پا گرفت
    افتخار ِ انبیا بالا گرفت
    رو به سوی آسمان با دست راست
    هر چه خوبی هرچه عشق از او بخواست
    جان آن ها جان ِ من ای باراله!
    دشمنم برآن که از آن ها رها
    آیه ی تطهیرو نورتد هر کجا
    هر پلیدی "رجس"از آن ها جدا
    عشق شعله می کشد از آسمان
    تا ببوسد خانه ی افلاکیان
    از تمام آن همه لاهو تیان
    اذن بر جبریل آید آن زمان
    جوهر امکانیان فرمان دهد
    تا بیایددر کسا رو ح روان
    از سما تنهاست جبریل ِ امین
    راز دار ِمصطفی روی زمین
    می دهد روی سخن ذات مبین
    قدسیان ،کروبیان ِراستین
    خلق کردم این جهان و آن جهان
    از برای فاطمه جانان ِ جان
    "هُم اهلُ بیت ِالنبوّه:....فاطمه
    محور هر دو جهان در خاتمه
    هر کجا ذکر شریف این کسا
    شد اجابت هر دعای بی ریا
    می رساند عشق آنان را سلام
    یک سلام جاودانه با دوام.....
    دست ها شد از اجابت از یقین
    پر شده است از رحمت للعالمین
    پایان التماس دعا

  • کمال حسینیان   06 خرداد 1394 20:54

    درو بر استاد گرامی ام
    همیشه از شما آموخته ام و باز می آموزم ، توسن خیالتان , شاعرانه تر از همیشه می تازد ، و عارفانه تر از قبل ، به تجلا می رسد ، و با حاکمانه ترین فریاد ها ، غریو می زند که هنوز یکه تازید بر پهنۀ ادبیات
    استادم ، خانم دکتر لشکری ، راحیل گرامی ، نیلوفران کویری تان به قدری پر احساسند که هر دشتستان سکوتی را به ترنم بهار می نشاند و هر دهستان بی تابی را ، به رقص شقایق اشعارتان، بی قرار تر می کند
    واژگان خیس تان را هیچ بارانی از این بیشتر تر نخواهد کرد ، چون لطافت ابر را دارند و پاکی باران را، و می دانم که با هر بند از سرایش تان سایه های سکوت را هم به آتش نور می کشانید
    تقدیمی دارم از آموزه های خودتان
    امید که مقبول تان افتد:

    نه خوبم ، نه بد

    نه احساس گناهی و نه حتی

    ثواب ...!

    نه ذوقی از مهر ونه شرمی از خطا

    حال عجیبی ست

    هیچ چیز زندگی ...

    تازگی ندارد ...!!!

    rose

    • طارق خراسانی   09 خرداد 1394 02:19

      با سلام و درود بی حد

      به دفتر بزرگ بانوی شعر سرزمین مان خوش آمدید

      rose rose rose rose
      rose rose rose rose

    • فاطمه لشکری "راحیل کرمانی"   09 خرداد 1394 08:05

      برادر ارزشمندم جناب حسینیان
      محبت و لطف جنابعالی در حق خواهر حقیرتان تازگی ندارد
      ممنونم از حضورتان
      و سپاس از محبت و بزرگواری شما rose

  • کریم لقمانی سروستانی   07 خرداد 1394 13:15

    سلام استادگرامم سرکارخانم لشکری گرانقدر
    چقدرخوشحالم بعدازمدتها آنهم دراین جمع ادبی سعادت خواندنتان نصیبم شد
    مثل همیشه پربار.با معنا .زیبنده .با قلمی شیوا
    خوشحالم ازمحضرتان می آموزم
    شادزی rose

    • طارق خراسانی   09 خرداد 1394 02:19

      با سلام و درود بی حد

      به دفتر بزرگ بانوی شعر سرزمین مان خوش آمدید

      rose rose rose rose
      rose rose rose rose

    • فاطمه لشکری "راحیل کرمانی"   09 خرداد 1394 08:00


      سلام بی حدود جناب لقمانی استاد ارزشمند برای من حضور شما همیشه افتخار است

  • احمد الماسی   08 خرداد 1394 08:44

    سر فرود می اورم بانو
    در برابر قلم زیبایتان rose

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   13 خرداد 1394 12:22

    درودبانو بسیار زیبابود قلمتان پویا

  • مجتبی جلالتی   07 فروردین 1399 20:25

    نامه ام را سفارشی کنید...
    چقدر با معنی...
    لذت بردم

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا