پاییز که می رود
هوای آلوده اش را جا می گزارد
و هزاران کشته برگ زرد
در این درازنای خیابان
و انتظاری بی جا از ابرهای خسیس
و سنگین بادهای خسته
چه امید عیش از این پاییز
چه باید کرد با این یاغی ترین احساس
که یک دنده کم دارد در این زندگی
دیگر احتیاط نمی کنم
چون جاده سیاست
هر روز در دست تعمیر است
و کارگران بد جور اهل زد و بند
و من هچنان
در چشمان تو
این پایتخت شلوغ را می بینم
که سرمست از تماشای کالسکه احمد شاه
باد در غب غب می کارد
این درد را
تو بگو
کجای دلم بگزارم
که من هنوز دچار توام
بازیچه اولین نگاه
#پاییز که می رود
#شبانکاره
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
خسرو فیضی 17 اسفند 1398 12:45
. درودها نثارتان
. عزیز گرانقدر . جنابعالی ده ها شعر از خود به اشتراک گذاشته اید . که هیچ
. کدام دارای نظری چه نقد و چه تشویق نیستند . . پس چگونه به نقاط ضعف
. و قوت سروده خویش واقف می شوید ؟؟ از شما خواهش می کنم . روزانه
. حداقل ده ها شعر را نقد و یا تشویق کنید . آنان برای نظرتان پاسخی
. شایسته نوشته و سپس برای قدر دانی به صفحه شما خواهند آمد . نقد و تشویقی
. می نویسند . بدین گونه ارتباط مابین اعضا گسترش می یابد و دانش و آگاهی های
. ما بیش از پیش خواهد شد . غبار سمند قلم توانایتان توتیای چشمانم
نصراله شبانکاره 21 اسفند 1398 10:00
سپاس.
خسرو فیضی 19 اسفند 1398 12:26
. سلام و درود بیکران بر استاد باد
. این سروده رساتر از فریادهای کاوه آهنگر در . دربار ضحاک هست !!!
. این شعر حقیقتی را باز می گوید . سیاستمداران در حال تعمیر !!!!! ناآگاهی
. هایشان و کارگران در حال زد و بند و ملت آسیب پذیر از بیم جان در سکوت
. این وظیفه روشنفکر و شاعر است تا آگاهی هایشان را به توده ها منتقل کنند
. و استاد سپاسگزارتان هستم چه زیبا پائیز را نشانه رفته اید
نصراله شبانکاره 21 اسفند 1398 09:57
درود.سپاس از اظهار محبت و لطفتون
محمد مولوی 23 اسفند 1399 16:24
محمد مولوی 23 اسفند 1401 13:43