اگرعاشق شدن درد است ، درمانش مبارک نیست
کسی در شهر جزدیوانه ، دیوانش مبارک نیست
من آن پروانه ام که حاصلش ابریشم ناب است
بدون سوختن پروانه پایانش مبارک نیست
اگر بی موج ، دریا می شود مرداب ، بی ماهی
چرا صیاد عنوان کرد طوفانش مبارک نیست ؟
برای سوختن پایِ غزل، آتش محیا کن
که اشک بی فروغِ عشق جریانش مبارک نیست
بیا بردار از دوش دلم بار امانت را
اگرچه خوب ، هر چیزی فراوانش مبا رک نیست
برای لحظه های سخت فکر جان پناهی کن
که این ابرغضب آلود بارانش مبارک نیست
برای خلق می خوانیم آیات عذابش را
بدون مژدگانی شیخ ، قرآنش مبارک نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 8
یاسر رشیدپور 25 اردیبهشت 1397 23:37
سلام و عرض ادب استاد گرانقدر
به به
بسیار زیبا و دلچسب بود
درود فراوان نثارتان
قلمتان ماندگار
اله یار خادمیان 26 اردیبهشت 1397 05:59
سلام و بی نهایت سپاس سربلند باشی بزرگوار
حبیب اله نبی اللهی 25 اردیبهشت 1397 23:53
سلام و درود استاد
اله یار خادمیان 26 اردیبهشت 1397 06:00
سلام و بی نهایت سپاس سربلند باشی و عزتمند متشکرم
محمد خسروی فرد 27 اردیبهشت 1397 23:57
درود بر جناب خادمیان عالی قدر
زیبا و حکیمانه
دستمریزاد
اله یار خادمیان 30 اردیبهشت 1397 15:46
سلام و سپاس بی پایان بزرگوار
محمد جوکار 28 اردیبهشت 1397 00:08
من آن پروانه ام که حاصلش ابریشم ناب است
بدون سوختن پروانه پایانش مبارک نیست
درودت باد استاد خادمیان عزیز
خرسندم که مجالی برای عرض ادب و ارادت یافته ام
رقص قلمت ماندگار
اله یار خادمیان 30 اردیبهشت 1397 15:47
سلام و سپاس عزیز دوست نواز دوستی شما پایدار و بر قرار