چه سازی میزنی دنیا که میرقصم به سازتو؟
پریشان کرده احوالم ، نوای غصه سازتو
صدای نانجیبت میشکافد قلب محزونم
چنان زخمی زند بردل طنین بی ترازتو!
بزن دنیای وارونه که می رقصم برای تو
مگودیوانه ام دیگر، شدم من همطرازتو
دلم باورنمیدارد چنین ظلم وُ جفاکاری
که اشک ازدیده میبارد ، بماند سرفراز تو
چنان منگم نباشدجای آسودن به خودآیم
تراوش کرده افکارم زتارخوش نوازتو !
بزن دنیا برقصم چونکه رقصاندی همه عمرم
دگرعادت شده کارم نشستن پای جازتو
فراری شد زتن روحم ، ندارد مامنی دیگر
به جزتندیس مغمومم که آنهم شد جهازتو
بزن دنیا بزن سازت چرابامن نمی سازی
شعورم ریشه خشکانده کنم تفسیر رازتو
s@rv
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 20
حامد زرین قلمی 05 خرداد 1394 13:46
استاد لقمانی عزیزم
دوست قدیمی ام
تاج سرم
به سایت خودت خوش امدی عزیزم
بسیار بسیار بسیار دوستت می دارم
کریم لقمانی سروستانی 05 خرداد 1394 18:23
عرض ادب وارادت استادگلم
دکترحامدخان بزرگوار
چه سعادتی نصیبم شدوقتی کامنت ارزشمندتان دیدم که هنوز فراموش نشدم
درودتان باد
چندروز قبل با استادالبرز ذکر خیرتان داشتیم قربان
شادوسرفراز باشیدهمیشه
طارق خراسانی 05 خرداد 1394 15:09
سلام و هزار درود بر حضرت استاد سروستانی
به به
غوغای طبع شما خواندنی ست
اگر چه شعری بس درام است و پر از گلایه و شکایت ولی استادی در سرایش آن خواننده را تحت تأثیر قرار می دهد.
گفتم گلایه دوران پر گلایه ای ست دورانی که شاعر سرو قامت را اندوهگین کرده است ... درد کجاست؟ خیلی دلم می خواهد در این خصوص صحبت کنم و نظر دوستان را بدانم ولی باز هم صبر می کنم تا فرصتی مناسب.
سال هاست که تحقیق کرده ام و به حقایقی دست یازیده ام ... مخلوط فرهنگ ها ... برخی می گویند مغول ها مغلوب فرهنگ ما شدند و در آن استحاله شدند!!! یا اعراب پس از یورش به ایران پس از دویست سال رفتند و ایران با فرهنگ خود به پیش رفت !!! اما چنین نیست فرهنگ اسنکدر مقدونی و عرب و بربر و افغان و بسیاری دیگر از مهاجمان در ایران با هم مخلوط شده است و این چند فرهنگی مصیبت ها به بار آورده است که جامعه ی فرهنگی موظف است "آنتی ویروس " قوی را بسازند تا ویروس های فرهنگی را نابود کند ما به یک فرهنگ ملی - اسلامی بسیار قوی نیازمندیم که در آن نه دروغی باشد و نه ریا و فریب و دزدی و غارت و ...
شعر زیبا و حزن انگیزتان را می ستایم
در پناه حق
کریم لقمانی سروستانی 05 خرداد 1394 18:24
سلام استادگرامم جناب خراسانی ارجمند
قربان منت گذاشتیدوشاگردنوازی فرمودید
با سپاس فراوان
شادزی
کمال حسینیان 05 خرداد 1394 19:20
سلام و درود استاد لقمانی عزیزم
چشم همۀ اهالی سایت به جمال و اشعار عارفانه و زیبایتان روشن
چقدر خوشحالم که از بزرگواری چون شما ، دوباره می توانم بخوانم
امیوارم که تمامی کسالت ها رفع شده باشد و شاداب تر از همیشه در پای اشعار ناب تان بنشینیم
ناب سرودۀ تان را غنیمت دانسته و بارها خواندم
فراری شد زتن روحم ، ندارد مامنی دیگر
به جزتندیس مغمومم که آنهم شد جهازتو
بزن دنیا بزن سازت چرابامن نمی سازی
شعورم ریشه خشکانده کنم تفسیر رازتو
پاینده باشید استادم
کریم لقمانی سروستانی 05 خرداد 1394 20:47
سلام وعرض ارادت وادب استادگرانقدرم
باورکنیدخوشحال شدم بعدازمدتهای زیادسعادت دیدارتصویر وخواندنتان نصیبم شد
همیشه منت گذاشتیدوشاگردنوازی کردید
میدانم مقصرم وبا جنابعالی تماس نگرفتم ولی مدتی شدید درگیر کسالتی کوچک شده بودم که تمام وقتم را دکترودارو ووووگرفته بود
خیلی خیلی خوشحال شدم ازحضورمحبت آمیزتان
امیدبازهم سعادت آموختن ازمکتبتان داشته باشم
شادزی
علی اصغر اقتداری 05 خرداد 1394 22:26
سلام جناب لقمانی عزیز
خوش حالم که در این سایت شما زیارت می کنم
شعر تان خوب بود
سمانه تیموریان (آسمان) 05 خرداد 1394 22:46
با عرض سلام و درود
بسیار زیبا و دلنشین سرودید گرچه حزن انگیز بود
کلام شیوایتان واقعا ستودنی ست
نگار حسن زاده 05 خرداد 1394 23:10
سلام و عرض ادب و احترام استاد لقمانی گرامی
غزل زیبایی میهمان طبع گهربارتون بودم
بسیار عالی بود
سپااس
کرم عرب عامری 06 خرداد 1394 01:12
ما
با نوای هر ساز شکسته ای
در هر خرابه ای میرقصیم
ب.ع
درود بر شما گرامی
احمد البرز 06 خرداد 1394 17:00
سلام
استاد کریم لقمانی خوشحالم در این فضای ادبی حضورتان با شعرتان همراه
است صدای ساز شعرتان مانند نوای دلکش به دل مینشیند
فاطمه خواجویی راد 06 خرداد 1394 17:26
با سلام استاد لقمانی گران قدر
طراوت شعرتان همیشه بارانی
دلتان لبریز آهنگ کبوتران باد
افرین بر شما
دادا بیلوردی 06 خرداد 1394 21:04
درود بر استاد لقمانی عزیز
احساستان همواره جوشان و لطیف باد
منوچهر منوچهری(بیدل) 10 خرداد 1394 12:41
سلام به جناب حضرت استاد لقمانی ارزوم تو دنیا این بوده که استادم شما باشید که هستید ادب ومرام معرفت را شما بمن آموختید
دوستتون دارم منو ببخشید چند روزی نبودم فدای شما بیدل پیر دست شما را میبوسم اشعارت مثل همیشه بی نظیر بود
نیلوفر فراهانی 28 تیر 1394 22:40
چه سازی می زنی دنیا که می رقصم به سازتو
پریشان کرده احوالم نوای غصه سازتو
صدای نا نجیبت می شکافد قلب محزونم
چنان زخمی زند بردل طنین بی تراز تو
بزن دنیای وارونه که می رقصم برای تو
مگو دیوانه ام دیگر شدم مk هم طراز تو
دلم باور نمیدارد چنین ظلم و جفاکاری
که اشک از دیده میبارد بماند سرفراز تو
چنان منگم نباشد جای آسودن به خود آیم
تراوش کرده افکارم ز تار خوش نواز تو
بزن دنیا برقصم چون که رقصاندی همه عمرم
دگر عادت شده کارم نشستن پای جاز تو
فراری شد زتن روحم ندارد مامنی دیگر
به جزتندیس مغمومم که آنهم شد جهاز تو
بزن دنیا بزن سازت چرابامن نمی سازی
شعورم ریشه خشکانده کنم تفسیر رازتو
نیلوفر فراهانی 28 تیر 1394 22:42
واقعا شعر زیبایی است
دستمریزاد استاد گرامی
محمد مولوی 06 تیر 1399 23:22
چه سازی میزنی دنیا که میرقصم به سازتو؟
پریشان کرده احوالم ، نوای غصه سازتو
صدای نانجیبت میشکافد قلب محزونم
چنان زخمی زند بردل طنین بی ترازتو!
بزن دنیای وارونه که می رقصم برای تو
مگودیوانه ام دیگر، شدم من همطرازتو
دلم باورنمیدارد چنین ظلم وُ جفاکاری
که اشک ازدیده میبارد ، بماند سرفراز تو
چنان منگم نباشدجای آسودن به خودآیم
تراوش کرده افکارم زتارخوش نوازتو !
بزن دنیا برقصم چونکه رقصاندی همه عمرم
دگرعادت شده کارم نشستن پای جازتو
فراری شد زتن روحم ، ندارد مامنی دیگر
به جزتندیس مغمومم که آنهم شد جهازتو
بزن دنیا بزن سازت چرابامن نمی سازی
شعورم ریشه خشکانده کنم تفسیر رازتو
امیرحسام زمانیان 03 شهریور 1399 16:09
درودتان باد
پژمان خلیلی 19 اردیبهشت 1400 22:50
خیلی خوب بود دوباره خوندمش ممنونم
محمد مولوی 07 مهر 1402 00:27
زادروزتان مبارک شاعر گرانقدر