- شاعران
- کریم لقمانی سروستانی
- دفتر شعر سروستان
- شعر زشت صورت | کریم لقمانی سروستانی | شعر ایران
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
زشت صورت
ارسال شده در تاریخ : 05 امرداد 1394
| شماره ثبت : H94842
بشکنم این آینه تارنگ چشمانم نبیند
بیش ازاین هم صورت زشت وپریشانم نبیند
اشک درونِ چشمه ی آشفته ازحالم نشسته
غم چومیبارد درآن موج خروشانم نبیند
مادرم ازنکبتِ رخسارمن ماتم گرفته !
میروم ازکوی اوتا وقت هجرانم نبیند
دورازاین کاشانه بی سامان وُدرحسرت نشینم
تاصدای ناله هاوُ درد پنهانم نبیند
همچوفانوسی شدم سوسوزنم درموج دریا
به که خاموشم کنند ، تا بادوطوفانم نبیند
روزمجهول من وُاین رقص بی معنای دوران
میروم گُم میشوم ، تا حال حیرانم نبیند !
**==**==**
گفت: آه بکش
آنقدرکشیدم تاپاره شد
بنددلم!
s@rv
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
کاربرانی که این شعر را خواندند
کرم عرب عامری (06 /05/ 1394) | بهناز علیزاده (06 /05/ 1394) | منوچهر منوچهری(بیدل) (06 /05/ 1394) | نگار حسن زاده (06 /05/ 1394) | طارق خراسانی (07 /05/ 1394) | کمال حسینیان (07 /05/ 1394) | بهجت مهدوی (07 /05/ 1394) | حسین دلجویی (07 /05/ 1394) | سلبی ناز رستمی (08 /05/ 1394) | دادا بیلوردی (08 /05/ 1394) | تبسم عبداله زاده (09 /05/ 1394) |
رای برای این شعر
تعداد آرا :3
ارسال دیدگاه
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ابوالفضل مرادی نیازاغه
در05 /02/ 1394 -
علی امیری
در05 /02/ 1394 -
کریم افشار
در05 /02/ 1394 -
afsane hajipiri
در05 /02/ 1350 -
afsane hajipiri
در05 /02/ 1350 -
ساچلین اربابی
در05 /02/ 1363 -
اکرم کرم زاده
در05 /02/ 1385 -
عباس نعمتی
در05 /02/ 1363 -
amir namdar
در05 /02/ 1401 -
مسعود ویسی
در05 /02/ 1354 -
صاحبه پویان مهر
در05 /02/ 1370
نظر 10
کرم عرب عامری 06 امرداد 1394 16:04
استاد خدا نکند کجا زشتست؟
از معنی و مهارتتون در شعر استفاده کردم آفرین
بهناز علیزاده 06 امرداد 1394 17:45
درود بر شما و اشعار زیبایتان،
منوچهر منوچهری(بیدل) 06 امرداد 1394 19:25
استادم عزیزمنوچهر چقدر لذت میبرم از تمام اشعارت استادم همه فن حریفی درود بر شما کسی که هروز به یاد حافظ از خواب بیدارشه
همینه کاش من پیشد یعنی همسایه ات بودم به عشقت هروز می سرودم
دوستت دارم دلم باز هم جسارت کرده است
در درون سینه ام گویی قیامت کرده است
****************
می گریزم از هوس هایم ولی چشمان تو
معتکف بر ساحت توبه، ندامت کرده است
****************
من کدامین لحظه بودم بی تمنای رخت
عشق تو این زندگی را پر طراوت کرده است
****************
شک نکن بر این حدیث کهنه ی دلدادگی
عمریه جانم به توعرض ارادت کرده است
***************
نازنینم میل آغوشت مرا دیوانه وار
عاشقی در بند وپایم در اسارت کرده است
****************
در خیالم بوسه ها می گیرم از رویت ولی
خوب می دانم که رویایم قناعت کرده است
***************
در فراسوی همه دیوانگی هایم بدان
در حریم بیدلان این دل نجابت کرده است
******************************
نگار حسن زاده 06 امرداد 1394 22:14
سلام و عرض ادب و احترام
درود بر شما استاد
بسیار زیبا بود
طارق خراسانی 07 امرداد 1394 00:23
همچوفانوسی شدم سوسوزنم درموج دریا
به که خاموشم کنند ، تا بادوطوفانم نبیند
روزمجهول من وُاین رقص بی معنای دوران
میروم گُم میشوم ، تا حال حیرانم نبیند !
سلام و درود بر سرو بوستان عشق
حضرت سروستانی عزیز
بسیار زیبا و دل انگیز
در پناه حق شاد زی
کمال حسینیان 07 امرداد 1394 01:58
درود بر استاد عزیزم
کلام تان ناب، وجود تان ناب ، حس شاعرانگی تان ناب، مرام تان ناب ...
هرچه بگویم باز کم است
همچوفانوسی شدم سوسوزنم درموج دریا
به که خاموشم کنند ، تا بادوطوفانم نبیند
روزمجهول من وُاین رقص بی معنای دوران
میروم گُم میشوم ، تا حال حیرانم نبیند !
====================
آینه ها دروغ می گویند
این، من نیستم ...!!!
تصویرِ خالیِ بی تو بودن است
==================
پاینده باشید استادم
بهجت مهدوی 07 امرداد 1394 09:04
سلام استاد زیبا بود وغمگین
حسین دلجویی 07 امرداد 1394 10:16
همچوفانوسی شدم سوسوزنم درموج دریا
به که خاموشم کنند ، تا بادوطوفانم نبیند
روزمجهول من وُاین رقص بی معنای دوران
میروم گُم میشوم ، تا حال حیرانم نبیند !
درود بر استاد دل و برادر گلم جناب لقمانی...
آقا شما ک ماشالله نور از چهره تون میباره
کدوم چهره ی زشت داداشم
بی نهایت خواندنی و شاعرانه و دلنواز..
البته بجز اون مصرع
در بازی کنج قفس کرک و پرم ریخت
آن جلوه های رنگی بازیگرم ریخت
در ازدحام رنگی این تیره پوشان
ته مانده های برگ و بار باورم ریخت
یک روز افسون کلامی ساده گشتم
امروز آن طنازی افسون گرم ریخت
عمری سپردم تا بیابم دیگرم را
در وادی سرگشتگی ها دیگرم ریخت
من زخم خوردم،درد دارم،طاقتم نیست
دیگر توان از کام و جام پیکرم ریخت
برفی که در شهر شما یک روز بارید
در شهر ما یک عمر برروی سرم ریخت
حسین دلجووو
دادا بیلوردی 08 امرداد 1394 21:53
درود بر جناب لقمانی
تبسم عبداله زاده 09 امرداد 1394 09:48
سلام درود
جناب لقمانی
قلمتان سبز.