بنشسته بر زمینم
بر آسمان بنگرم
بر خاک پاک ایران
بوسه زنم بمیرم
پر زنم بر آسمان
این آشیان چه زیباست
لرزه افتد بر تنم
گویی تمام دنیاست
پیش روم در آسمان
سیر کنم این دیار رو
شمال جنوب شرق و غرب
این عرش آریا رو
پر زنم بر آسمان
بر تخت کوروش روم
ببوسم من درگه اش
همره کوروش شوم
نسیم پاک زرتشت
من آشیان پرورم
خون کوروش در رگم
من زاده ی برترم
زاده ی فخر و امید
زاده ی آریایی
زاده ی خون کاوه
ارمغانش رهایی
بالم به این ایرانم
با جان و دل میخوانم
تا جان دارم در رهت
ایستاده ام میمانم
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 20 خرداد 1394 13:31
درود اندیشه وقلمتان قابل تقدیر است
طارق خراسانی 20 خرداد 1394 13:56
با سلام و درود
آفرین فرزاد عزیز
بالم به این ایرانم
با جان و دل میخوانم
تا جان دارم در رهت
ایستاده ام میمانم
در پناه خدا شاد زی
کرم عرب عامری 20 خرداد 1394 23:24
آتشگاهم را /فراز هیچ معبدی نساخته ام/ بخود میبالم /من ایرانی ام /ب.ع
درود برشما
نگار حسن زاده 21 خرداد 1394 19:41
درود بر شما
بسیار زیبا بود
حسین دلجویی 23 خرداد 1394 13:54
درود گرامی یار ادب
مهمان محفل ادب و دل چکیده ی زیباتون بودم
ب امید زیباترین ها تون..
تو از شکوه کدامین ترانه میخوانی؟ *
که ذوق یخ زده ام میکشی به مهمانی
.
تو از کدام افق، با کدام اسب سپید؟
نموده ای طبق دیده ام گل افشانی؟
.
تو از زلال کدامین شمال الوندی
که آمدی عطش سینه ام بنوشانی
.
تو از کدام ستاره کدام خوشه عشق؟
نموده ای شب تنهایی م چراغانی ؟؟
.
تو از بلور کدامین ستاره می نوشی؟
که همچو سبزه و شبنم زلال و رخشانی؟
.
گمان که هرم کویری و حرمت نفست
رسانده ای تن سردابی ام بپوشانی
.
و یا حــلاوت آبی و آسیاب دلت
رسانده ای دل سنگ مرا بچرخانی
.
همیشه آینه هایت دوام روشنی اند
همیشه پنجره هایت امـید زندانی
.
بیا و نیــل بکن قسمت مریدانت
بیا ببخش به دلجو عصای چوپانی
حسین دلجووو
مرتضی فصیحی 07 امرداد 1394 11:55
بنشسته در نوایی
در عرش کبریایی
سوگند خوردم امشب
هستم یک آریایی