...
وقتی کسی درون دلم جا نمی شود
یعنی بیا که بی تو دلم وا نمی شود
/
هر چاله ای که یوسف کنعان نمیدهد
هر دیده ای که چشم زلیخا نمی شود
/
دیگر فریب هیچ نگاهی نمی خورم
یعنی نگاه غیر ، فریبا نمی شود
/
جامی ببخش در شب تنهاییم که هیچ
گل در کویر سینه شکوفا نمی شود
/
بانو بتاب قافیه ها را طلسم کن
شعرم بدون وصف تو زیبا نمی شود
/
دستم به دامنت نرسیده ست نازنین
مهتاب من که اینهمه بالا نمی شود
حسین دلجووو
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 10
طارق خراسانی 22 خرداد 1394 14:51
با سلام و درود
تمام ابیات بیت الغزل و بی نظیرند
دستمریزاد جناب دلجویی
در پناه خداوند سبحان شاد زی
حسین دلجویی 22 خرداد 1394 15:23
درود جناب طارق گل و سبز اندیشم...
بی نهایت سپاسگزار حضور سبز و نگاه مهتابی تانم
سپاسگزارم ، استادم...
باز خوشحالی بدل بیحد رسید
در هوایش شادی ممتد رسید
/
چشم مهـتابم که جادو میکند
دست ما پیش هـمه رو میکند
/
باز شب شد سینه ام بیتاب شد
مثنوی مان همدم مهتاب شد
/
شهد لب هایش شکرخند منست
عشق او دنیای «میمند» منست
/
تا نگاهش با دلم پیوند خورد
طوطی شعر از مرامش قند خورد
/
کاش بود و کوه غم ها غم نبود
کاش بود و قفل غم ها میگشود
/
تا که دستی بر قلم وا می کند
عشق را در جمع رسوا می کند
/
تا به یادش چشم دل وا میکنم
گونه هایم رنگ دریا می کنم
/
خسته ام وامانده ام ، آواره ام
نیست غیر از حسرت دل چاره ام
/
آفرین ها گفت تا بر کار من
وای من، شد سخت تر اشعار من
/
در نگاهی گرم مسخم کرد و رفت
پشت پایش ، می پرستم کرد و رفت
/
رفت و دل با غصه ها آمیختم
آب پشت آبرویم ریختم
/
رفت و از دشت نگاهم تاب رفت
از سرای سینه ام مهتاب رفت
/
در غزلهایش چو نام عشق برد
دست ما بالای بام عشق برد
/
تا نگاهش در نگاهم پا گرفت
حافظش شیراز جانم را گرفت
/
با دلم یک آشنایی داد و رفت
شعله ها در جان ما افتاد و رفت
/
هر کجا رفته است جامش پر گهر
چشمه ی کورد دلش جوشنده تر
/
هر کجا رفته است قلبش شاد باد
شور شیرینش پر از فرهاد باد
/
راه خود را با دلم کج کرد و رفت
افتخارش را سنندج کرد و رفت...
/
هر کجا رفته ست جامش پر شراب
چشمه ساران مریوانش ، پر آب
/
نازنینم ، هر کجا دل می بری
ماه مهـتاب منی ، جادوگری
حسین دلجووو
بهناز علیزاده 22 خرداد 1394 20:50
درود بر شما جناب دلجویی ارجمند مثل همیشه زیباست،
حسین دلجویی 22 خرداد 1394 21:36
درود بانو علیزاده بزرگوارم...
خوش امدید و صفا بخشیدید و سپاسگزار مهتاب حضور مهرافشانتانم..
یا حق...
تو از کجای زمین آمدی که شور آمد
تو از کجای زمان آمدی که نور آمد
.
تو ازکدام افق ، با کدام اسب سپید
رسیده ای که به جان ودلم سرور آمد
.
تو از کجای غزلهای حافظی که چنین؟
دوباره شاهد و شمع و شراب و شور آمد
.
تو از زلال کدامین ستاره می نوشی؟
که باز خاطره هایی ز راه دور آمد
.
برای ماهی پاشوره ، آب لازم نیست
خبر دهید که چشمی شبیه تور آمد
.
ببین غزال غزل های چشم آبی من
چه ناصبور و چه پر شور و پر غرورآمد
.
دوباره شور جوانی دوباره کوره عشق
دوباره شعله خوابیده در تنور آمد
.
خوش آمدی، که مرا انتظار شاعر کرد
تو از کجای زمین آمدی که شور آمد
حسین دلجووو
اصغر چرمی 23 خرداد 1394 11:06
بانو بتاب قافیه ها را طلسم کن
شعرم بدون وصف تو زیبا نمی شود
حسین دلجویی 25 خرداد 1394 10:55
درود گرامی یار ادب
ممنونم...
ساقی بریز آتش غم در سـبوی من
تا درد عشق شعله کشد از گلوی من
.
ما را درین میانه نمانده است آب رو
آبی بریز پشت سر آبــروی من
.
ما را نه دلبری است نه سودای دلبری
پایان ببر حدیث من و گفتگوی من
.
بازی چه میکنی به تنی مرده درقفس
بازیچه می کند دل من ، بازجوی من
.
با او فراز عشقم و بی او فرود درد
کاشم برد زمین سیاهم فروی من
.
با این امید دامن دل آب داده ام
شاید دمی نشست لب آب جوی من
.
تنها خطای زندگیم دیدن تو بود
بانوی من قشـنگترین آرزوی من
حسین دلجووو
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 23 خرداد 1394 17:53
لذت وافری میبخشد اشعا رروح نوازتان استادعالیقدر پیوسته پویا بادقلمتان وشاد دلتان که محظوظ میکنید دلها را
حسین دلجویی 25 خرداد 1394 10:56
سلام و سپاسگزارم بانو زهرای گل و مهرپرورم..
حضور مهتابی شماهایی باعث دلگرمی و ساپورت ادامه راه ما میشود
تو به یک لحظه هوای غــزلی دل دادی
دل ما بردی و خود نیز چه مشـکل دادی
.
ناز کردی و دلی بردی و در آخــر کار
دل دیوانه گرفـــتی دل عاقل دادی
.
موج گیسوی تو سبزینه یک مزرعه داشت
که به دست طلــبم برکت حاصل دادی
.
دل طوفان زده ام خسته ی دریای تو بود
جان فــدای تو که امنـیت ساحل دادی
.
ماه عشق تو لب پنــجره ام غنچه کشید
به صــفای قدمت عطر به منزل دادی
.
انعکاس گل خورشیدی و از چشمه عشق
آسـمان غزلـــم جلوه ی کامل دادی
.
بی غـــزال تو هزاران غزلم باطله بود
ای که بر روح غزل مسـند قابل دادی
.
این همه شور غزل از سر شیراز تو بود
که به شعر خوش حافظ صفت هل دادی
.
من به یک عمر هوای نگـهی جان دادم
تو به یک لحظه هوای غـزلی دل دادی
=====
دلجووو
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 22:50
درود بر شما ارجمند
☆☆☆☆☆