با ماه امشب بر سر تو کودتا کردم
در جزر و مد چشم تو خود را رها کردم
سر بر غرور صخره های بغض کوبیدم
بعد از تو ابلیس غمت را ناخدا کردم
در عصر غمبندان دوری سوختم یک عمر
هفتاد نسل قبل و بعدم را فدا کردم
از درد پیچیدم به دورم پیله ی حسرت
کرمم که خود را قاطی پروانه ها کردم
در چشمهای روشتنت دنبال تسکینم
خود را به درد لاعلاجی مبتلا کردم
یا دست روی دست بگذار و تماشا کن
یا مانعم شو کفش رفتن را به پا کردم
هما تیمور نژاد
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
محمد جوکار 16 مهر 1397 17:24
"در چشمهای روشتنت دنبال تسکینم"
من عشق را از روزن چشم تو می بینم
آرامش باران ترین گلپونه های مست
زل می زند بر شعرهای پشت پرچینم
" با ماه امشب بر سر تو کودتا کردم"
بلکه بیایی شب ، طبیبانه به بالینم ... بداهه
درودها و آفرین ها مهربانو تیمور نژاد گرامی
خرسندم که غزلی زیبا و نغز از اندیشه ی نابتان میخوانم
رقص قلمتان ماندگار
در پناه خدای زیبایی ها
هما تیمورنژاد 19 مهر 1397 08:08
درود استاد جوکار گرانقدر
سپاس بابت حضور گرم و بداهه ی بسیار زیبایتان
خوشحالم که مورد پسندتون بوده
قلمتان نویسا
در پناه حق
دلتون شاد و تنتون سلامت
حمیدرضا عبدلی 17 مهر 1397 22:11
با سلام بسیار زیبا شاعر
هما تیمورنژاد 19 مهر 1397 08:14
درود بر شما
سپاسگزارم
در پناه حق
حسن مصطفایی دهنوی 28 مهر 1397 22:45
سلام
بسیار زیبا است