چشمامو بستم تا که رویامو
از توی مشتت دربیارم تا
از توی دستات پس بگیرم یا
از چشمهات و هرچی که داری
از قلب تو از فکر تو حتی از قهقه های پر از نازت..
که چشمهامو بسته به قفل و
زنجیر و استیصال بیداری
چشمای من خوناب بی خابی
چشمای تو ابریشم آبی
خورشید اندوهه برای من
از ماه درمیرم تو میتابی!
ای عشق بودتو نبودتو یعنی تمام قد یه بیماری...!
صدبار گفتم اخرین باره
امشب که بی خابم ازون چشما
صدساله بیدارم ولی ساعت
خوابیده روی لحظه ای ک تو
رفتی و من ماسیده ام اینجا!
رو صبح های سرد تکراری ...!
#نوید_حیدریان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5