شبهای دراز و تلخِ تنهایی را
با وعده ی وصلت، شبِ عیدش کردم
هر خاطره ای که قصدِ جانم می کرد
با وِردِ لبِ تو ناپدیدش کردم
این سربه هوا دلِ پدر سوخته را
در مکتب عشقِ تو مریدش کردم
هردفعه که بی وفایی ات ثابت شد
نشنیده گرفتم و ندیدش کردم
اوضاعِ دلم از اول اینگونه نبود
هی از تو سرودم و شدیدش کردم
دیوانگی ام که حاد شد، مجنون را
با این حرکات، روسفیدش کردم
هربار تهِ دلم کمی خالی شد
با یادِ تو پُر وعده وعیدش کردم
تقدیر، تو را گرفت و من با حسرت
امضا زدم و خودم رسیدش کردم
گفتی که دوباره شعرِ موزون نفرست
گفتی که
دوباره
شعرِ موزون نفرست!
نازِ نفست
ببین
سپیدش کردم...
مهدی صادقی مود
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
حبیب اله نبی اللهی 10 اردیبهشت 1397 00:50
بسیار عالی احسنت
مهدی صادقی مود 10 اردیبهشت 1397 21:32
سلام ممنونم بزرگوار
مهدی صادقی مود 11 اردیبهشت 1397 22:20
رای دادم به خودم
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 18 اردیبهشت 1397 22:25
درود ها