غزلم را دوباره مهمان شو، زندگانی نشاط می خواهد
روزها سخت و دیر می گذرد، خاطرم انبساط می خواهد
دست را حلقه کن به گردنم و پا به سمت افق دراز بکن
لذتِ تاب دادنت را هم تابِ کنجِ حیاط می خواهد
بین اعضای سر به راهِ سَرم، سرِخودتر ز دیده هم دیدم
عقل فرمانِ منع می دهد و لب ولی ارتباط می خواهد
داده ای عادتم به تنهایی، غم به شوقِ وصال می چربد
واقفم -در شرایط فعلی- اختلاط، احتیاط می خواهد
عشوه ی زیرپوستی داری... با همه طرحِ دوستی داری..
ناز شست ات که خوب می دانی دلربایی بساط می خواهد
روحِ استادِ اقتصادم شاد، گفت این جمله ی کلیدی را
صادقی جای شعر درس بخوان! شعرگفتن سوات می خواهد...
مهدی صادقی مود
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
حبیب اله نبی اللهی 01 خرداد 1397 11:01
درود استاد صادقی گرانقدر
مهدی صادقی مود 02 خرداد 1397 02:04
سلام ممنونم از شما عزیز ارجمند