همه ی عمر را هدر دادم ؛ می دهم باز هم بهایش را
باز توفیق اگر خدا بدهد، می خرم عشوه و ادایش را
عشق، انگیزه داد پاس کنم چند واحد خداشناسی را
بارها لحظه ی تماشایش، دستخوش گفته ام خدایش را
غزلم عرصه ی رجز خوانی ست؛ بیرقِ عشقِ اوست بر دوشم
پوزه اش را به خاک می مالم هرکسی دارد ادعایش را
ردِ لبهاش روی بازویم، با گذشتِ زمانه محو شده
بارها فکر کرده ام ایکاش قاب می شد گرفت جایش را
"تا ابد" واژه ی درستی نیست؛ نذر باید دقیق تر باشد
روز و شب ها مرا فدایش کن! این منِ تا ابد فدایش را...
به مقامی رسیده ام با او که ندارد بهشت جاذبه ای!
تا سحر در بهشتِ رضوانم؛ نیمه شب ها که دکمه هایش را...
#مهدی_صادقی_مود
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
دادا بیلوردی 17 اسفند 1397 16:11
درود . بسیار عالی
مهدی صادقی مود 20 اسفند 1397 21:40
سپاسگزارم جناب بیلوردی
حمیدرضا عبدلی 17 اسفند 1397 21:03
بسیار زیبا استاد
مهدی صادقی مود 20 اسفند 1397 21:40
ممنونم جناب عبدلی عزیز
محسن بیاتیان 24 اسفند 1397 01:40
خیلی زیبا و دلنشین بود
ؤ
عشق، انگیزه داد پاس کنم چند واحد خداشناسی را
بارها لحظه ی تماشایش، دستخوش گفته ام خدایش را
بسیار به دلم نشست