- شاعران
- مسعود احمدی
- دفتر شعر سبز
- شعر غزل خشم | مسعود احمدی | شعر ایران
مسعود احمدی
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
غزل خشم
یک شب ، تمامِ خشمِ خود را ، جار خواهم زد
در نافِ « تهرانسر » ، خودم را ، دار خواهم زد !
یک شب ، عصای پیر .... مردان و زنان را باز
با اذن موسی ، طرحِ مُهرِ مار خواهم زد !
با نغمه های « دلکش » و « مرضیه » و « مهوش »
در مسجد و در پای منبر ، تار خواهم زد !
یک شب دوباره ، در دلِ « میدانِ آزاد... »
بر بختِ زندان گشته ی خود ، زار خواهم زد !
بارِ شراب ِ ناب اگر .... پیدا کنم ، این بار
در انتهای « سهروردی » ، ...« بار » خواهم زد !
مسعود احمدی
۵بهمن نود و چهار
کاربرانی که این شعر را خواندند
جابر ترمک (07 /11/ 1394) | مسعود احمدی (08 /11/ 1394) | موسی ظهوری آرام (08 /11/ 1394) | حسن کریمی (08 /11/ 1394) | حمیدرضا عبدلی (08 /11/ 1394) | نسرین قلندری (08 /11/ 1394) | حسین ولی خانی (09 /11/ 1394) | امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) (10 /11/ 1394) | محمد رضا محمودی (10 /11/ 1394) | عباس یزدی(طوفان) (13 /11/ 1394) | علیرضا خسروی (13 /11/ 1394) | زیبا آصفی (آمین) (13 /11/ 1394) | علی معصومی (27 /02/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 13
-
مسعود احمدی 08 بهمن 1394 00:30
سپاس بیکران از استاد عزیزم جناب ترمک عزیز و تشکر از راهنمایی های ارزنده تان در برخی موارد که قطعا بنده را به کار آمد ... البته در کلاسیک و عروض مبتدی هستم و بجز چند غزل ابتدایی ، شاید اولین غزلی باشد که سعی کرده ام بصورت جدی وارد این حیطه شوم و قطعا پر از ایراد . سپاس فراوان ...و البته شعر جناب رضا وکیلی عزیز را نخوانده ام که بتوانم قضاوتی داشته باشم ... ممنون خواهم شد اگر بفرمایید در کجا باید این شعر را بخوانم ....و باز هم سپاس ویژه بابت یادگیری امشب بنده از حضرتعالی
-
جابر ترمک 08 بهمن 1394 01:04
می بوسمت یک روز در میدان آزادی
می بوسمت وقتی که تهران دست ما افتاد
می بوسمت وقتی صدای تیرها خوابید
می بوسمت وقتی سلاح از دست ها افتاد...
می بوسمت پای تمام چوبه های دار
وقتی کبوتر روی آنها آشیان دارد
وقتی قفس تابوت مرغ عشق دیگر نیست
وقتی که او هم بال و پر در آسمان دارد...
می بوسمت پشت در سلول ها وقتی
بوی شکنجه از در زندان نمی آید!
وقتی که زخمی روی تن هامان نمی خندد!
وقتی که از چشمانمان باران نمی آید...
می بوسمت وقتی پلیس ضد شورش هم
یکرنگ با مردم سرود صلح می خواند
وقتی که نان عده ای اعدام گندم نیست!
در مزرعه، گندم سرود صلح می خواند...
من آرزوهای خودم را با تو می بینم
وقتی کنارم در خیابان راه می آیی
وقتی که شال سبز تو در باد می رقصد
یک روز می بوسم تو را بانوی رویایی!!
آغوش تو بوی بهاری سبز را دارد
تو دختری از جنس باران های خردادی..
می بوسمت!می بوسمت!می بوسمت ای عشق!
می بوسمت یک روز در میدان آزادی...
امیررضا وکیلی
-
-
موسی ظهوری آرام 08 بهمن 1394 03:47
درود استاد اولین شعری است که در قالب کلاسیک از شما خواندم اما چنین می نماید که سالها در این قالب سروده اید بسیار زیبا وفاخر و مذین به صناعات لفظی ومعنوی نظیر ایهام تناسب وجناس دست مریزاد
-
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 10 بهمن 1394 02:46
سلام و عرض ادب دارم دوست گرانقدرم
مرحبا.........
در پناه حق بمانید
یا حق
-
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 10 بهمن 1394 02:46
سلام و عرض ادب دارم دوست گرانقدرم
مرحبا.........
در پناه حق بمانید
یا حق
-
عباس یزدی(طوفان) 13 بهمن 1394 08:21
سلام
بسیار زیبا و سلیس و دلنشین
امیدوارم زیباییهای دیگری در این سبک را از شما خوانا باشم -
زیبا آصفی (آمین) 13 بهمن 1394 17:43
درود جناب احمدی گرامی
زیبا و در عین سادگی دلنشین و شیوا بود قلمتان سبز
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
سپهر صحراییان
در09 /01/ 1373 -
اعظم قارلقی
در09 /01/ 1360 -
علی اکبر امیدی
در09 /01/ 1370 -
احمدرضا میرزایی
در09 /01/ 1360
نقد 2
جابر ترمک 08 بهمن 1394 00:20
درود و عرض ادب و احترام جناب احمدی عزیز
غزلتان بسیار زیباست و اتفاقن خوب از عهده ی کار بر آمده اید سوای اینکه کلید واژه هایی از چهارپاره ی بسیار زیبای برادرم امیر رضا وکیلی عزیز تحت عنوان (( می بوسمت یک روز در میدان آزادی ))نیز در شعرتان الهام گرفته اید . اما این باعث نمی شود که زیبایی های کار حضرتعالی را دست کم بگیرم . من از یک شعر موفق سه عنصر موفق تر را انتظار دارم :
اول تصویر موفق که از خلاقیت شاعر برخاسته باشد .
دوم انسجام موفق در بین واژگان کاربردی شعر
و سوم بکارگیری موفق عاطفه در شعر
اینکه شما در حوزه ی کلاسیک ورود کرده اید و اتفاقن ورودتان نیز موفق بوده را به فال نیک می گیرم . اقناع گری این حوزه بحدی است که اگر گرفتارش شدید قطعن در آینده ی مسیر شعری تان موثر خواهد بود . ضمن اینکه به نظرم شما دربرزخی از انواع ادبی غرقید و اینکه کدام را برگزینید در آینده ی نه چندان دور خودتان بدان نقطه خواهید رسید .
اساسن هر شاعری این دوره برزخی را باید طی کند تا در یک فرجه ی زمانی ناگهانی به محدوده ی ویژه ی زبان اختصاصی خود وارد شود فرقی نمی کند زمینه ی کار چه باشد مهم این است که سبد روحی واژگان درون او را ارضا نماید .
من کارهای دیگرتان را نیز دنبال می کنم فرا تر از تعارف بسیاری از کارهایتان را نتوانسته ام بپذیرم البته بعنوان یک مخاطب نه بعنوان یک شاعر کلاسیک بلکه گاهی آثاری را در قلمرو های مختلف خلق کرده اید که واقعن قابل تمجید بوده است .
اتفاقن وزن شعرتان دقیقن بر اساس وزن شعر امروز انتخاب کرده اید مستفعلن مستفعلن مستفعلن (مستف) فعلن که هم در حوزه ی رجز و هم در حوزه بسیط امروز کاربرد دارد از اوزانی است که احتمال لغزش وزنی در آن زیاد وجود دارد و خوشبختانه شما درست از عهده ی آن بر آمده اید .
انتخاب فضای خاکستری اجتماعی برای شعرتان نیز از دیگر ویژگی های بحر رجز و بحر بسیط است در این فضا شاکله ی اصلی اثر هنجارهای مثبت اجتماعی مثل یاس و امید خودباوری و استحاله سیاه و سپید ووو می باشد . ویژگی دیگر این فضا حول محور بیان تبارها و افتخارات و اعتبارات خودی و غیر خودی است یعنی دوجبهه متخاصم چه فکری چه روحی تفاوتی نمی کند که در این شعر نیز شما با بار منفی بخشیدن به فضای شعر مخاطب را بدنبال خود می کشید .
اما لحن استفاده ی از کلمات هنوز هم می تواند به زبان روز مردم زمانتان نزدیکتر شود . شاخصه دیگر این شعر دوری از مغلق گویی و ابهام و پیچیدگی بی مورد است که متاسفانه امروز آفت بزرگی محسوب می شود و شما راحت حرفتان را زده اید هرچند هنوز هم جا دارد به زبان و لحن اثر توجه بیشتر شود بعنوان نمونه استفاده از واژه ی گشته بجای شده در شعر امروز مرسوم نیست .
ببخشید جسارت کردم
برای دوری از تطویل به همین بسنده می کنم
بازهم در پایان ورودتان را به این حوزه به فال نیک می گیرم
مسعود احمدی 08 بهمن 1394 00:30
سپاس بیکران از استاد عزیزم جناب ترمک عزیز و تشکر از راهنمایی های ارزنده تان در برخی موارد که قطعا بنده را به کار آمد ... البته در کلاسیک و عروض مبتدی هستم و بجز چند غزل ابتدایی ، شاید اولین غزلی باشد که سعی کرده ام بصورت جدی وارد این حیطه شوم و قطعا پر از ایراد . سپاس فراوان ...و البته شعر جناب رضا وکیلی عزیز را نخوانده ام که بتوانم قضاوتی داشته باشم ... ممنون خواهم شد اگر بفرمایید در کجا باید این شعر را بخوانم ....و باز هم سپاس ویژه بابت یادگیری امشب بنده از حضرتعالی