عهد بستم با خودم پیرانه سر از این به بعد
مرغ اگر گیرم نیامد کشک لارو* می خورم
کشک لارو بود اگر مُسهِل دو ساعت بعد از آن
نان جو با شوربای تخم جارو می خورم
نان جو با تخم جارو را گران کردند اگر
برف ها را با زبان از پیش پارو می خورم
آسمان چون شد کنسک و برف را کرد احتکار
خاک زیر پای خود را مثل دارو می خورم
در پی آورد ار یبوست خاک خوردن چاره نیست
دنبلان پخته ی ماهی خارو می خورم
دنبلان پخته ی ماهی خارو کیمیاست
هسته ی خرمای ابهر پشت بارو می خورم
انگلم ، انگل برای خویشتن از این سبب
خون دل را می مکم مانند تارو** می خورم
الامان از دولت تدبیر و امّید الامان
می زند پیوسته نارو بس که نارو می خورم
پ ن: *لارو = کرم، حشره، کرمینه
** تارو = کَنه
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5