شیرخواری و سلک پروازت، منطق الطّیر شیخ عطار است
چشمت از دیدن تباهی ها، هیچ تردید نیست بیزار است
گریه کن گریه بی محابا چون، گریه ات گونه ای رجز خوانی است
با رجز خوانی آفتابی کن، شیوه ات خط مشی ابرار است
یک طرف حرمله ست و ناپاکی یک طرف تو در اوج ،با پاکی
اوامیرش یزید سگباز و، تو حُسینت سپاه سالار است
تو رجز خواندی و مبرهن شد همگان را چو روز روشن شد
حرمله ذات نحسش ابلیسی است، بدتر از گرگِ هارِ خونخوار است
دیده آیا گشوده بودی بر، این زمین یا نه از همان اوّل
قلپ پاکت گواه بر این بود، کاسمان خون بهای احرار است
شعله ای، گرمتازِ ایثاری ، از فسردن همیشه بیزاری
عرشِ یزدان گشاده است آغوش، عطشت را که شوق دیدار است
مثل تو هیچ کس نیندازد تُف به آئین بی مُرُوّت ها
بر ملا چون تو کس نخواهد کرد، رسم کفّار، رسم کفتار است
نسخه ی نوبهار ایمانی با طراوت چو روح قرآنی
نتراویده چون نگاهت گل، که هوادارِ چشم بیدار است
ای عدیم النّظیر در تاریخ، کو کسی مثل تو وَحِیدُ الدَّهر؟
کیست همتای تو در این عالم، چون تواش جان ز تن کسی وارست؟
بی تعلّق تر از تو هست آیا؟، تو، چه زود و درست فهمیدی!
((دست می باید از جهان شستن))*، این جهان چون که شوکران زار است
*حضرت بیدل
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
حسن مصطفایی دهنوی 21 دی 1398 23:13
درود ها استاد
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
سربلند باشید
مجتبی جلالتی 14 فروردین 1399 13:06
هزاران درود
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید.
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 21:26
. . درودها
. استاد عالی بود
.