تا به کی باید ز دستت آبرو داری کنم
پیش مرد خنده و در خلوتم زاری کنم
تا به کی باید بسوزم زار از جور و جفات
باز در نزد همه از تو هواداری کنم
مثل باران باش ، قدری بر من تشنه ببار
تا که نامت را دوباره بر لبم جاری کنم
حیف باشد عاشقی همچون منی را رد کنی
حیف باشد دیگری را غیر تو یاری کنم
دل به مهرت همچو مجنون میسپام کو به کو
جان فدایت همچو فرهاد گر تو بگذاری کنم
از سر شوریده هیهات عشق تو بیرون رود
قیمت عشق تو جان است من خریداری کنم
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 3
علیرضا خسروی 08 آذر 1394 11:18
احسنت
مسعود احمدی 08 آذر 1394 14:31
کمال حسینیان 09 آذر 1394 21:48
مثل باران باش ، قدری بر من تشنه ببار
تا که نامت را دوباره بر لبم جاری کنم
حیف باشد عاشقی همچون منی را رد کنی
حیف باشد دیگری را غیر تو یاری کنم
درودتان باد جناب بهنام عزیز
و درود بر قلم توانمندتان