3 Stars

مادر

ارسال شده در تاریخ : 24 آذر 1394 | شماره ثبت : H942107

به نام خدا

«مادر»
آهسته دست را به درب اتاق زد،
آیا به خواب رفته پسر یا هنوز نه؟
چشمان فرو هشتم و از نیمه باز بود،
تا باز هم شاهد سوری دگر شوم،
سوری ز مهربانی مادر به کودکش!
نم نم به دستگیره درب اتاق من،
آمد فشاری و از لابه لای در،
خورشید چهره مادر پدید شد!
من زیر کانه ولی خواب رفته ام،
تا باز هم شاهد نازی شوم از او!
بی تاب و کندگام بیامد کنار من،
پر از هراس سینه که بیدار می شوم!
آخر رسید به نزدیک تخت من،
استاد و خوب نگه کرد چهره ام،
گویی از این نگاه ، جانی دگر گرفت!
دستی دراز کرد و نوازید موی من،
با دست دیگرش پتو را جلو کشید،
آخر ستاند بوسه مهری ز گونه ام،
آهنگ رفتن او آشکار شد،
وین سور مهر به پایان رسید، آه!
گفتم به خویش که کاری بکن پسر،
باشد که چند لحظه دیگر بمانیش!
این گفتم و ز خنده یکباره مادرم،
استاد و در میانه ره میخکوب شد!
گرداند رخ به سوی من و گفت:"ناقلا"!
او رفت و من بماندم و تصویر روی او،
او رفت و من بماندم و تفسیر "ناقلا"!
قاموس ذهن خویش را ورق ورق،
خواندم، نیافتم ولی من برابری،
کاین واژه از خمیره "امید و مهر" بود!

غلامحسین خورشیدی«عارف»
9-8 مرداد 1384

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 254 نفر 410 بار خواندند
حسن کریمی (25 /09/ 1394)   | مسعود احمدی (26 /09/ 1394)   | علیرضا خسروی (26 /09/ 1394)   | نسرین قلندری (26 /09/ 1394)   | غلامحسین خورشیدی (26 /09/ 1394)   | فرزین خورشیدوند (28 /09/ 1394)   |

رای برای این شعر
حسن کریمی (25 /09/ 1394)  مسعود احمدی (26 /09/ 1394)  علیرضا خسروی (26 /09/ 1394)  
تعداد آرا :3


نقد 1

نظر 10

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا