قایق شورشگر خود .تا به دریا می بری
کشتی دریانوردان را به یغما می بری
تور خود گسترده ای بر عمق دریای دلم
اینهمه صید از دل ما جمله یکجا می بری
لااقل باید بدانی زخم دل ماند به جا
صید دلها کرده ای اما تو بی ما می بری
با غزل عشوه نمایی می کنی بر اوج موج
ساحل امن دل ما را به سودا می بری
دل به دریا گر زنی دریا اسیر دام توست
روزی ساحل نشینان را تو تنها می بری
فتح طوفان می کنی با یک نسیمی در بهار
هر دلی را مایلی آن را به اغما می بری
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
علیرضا خسروی 02 دی 1394 22:58
احسنت استاد گرامی
عباس یزدی(طوفان) 04 دی 1394 19:54
سلام و سپاس
ممنونم که منت نهادید
مسعود احمدی 03 دی 1394 03:06
روزی عاقبت
دختر خورشید را خواهم دزدید
و به جنگل خواهم گریخت !
H
H
H
H
H
H
H
سالهاست
به نردبانی بلند می اندیشم !
مسعود احمدی .(و مثلا آن Hها نردبانند !)
درود استاد یزدی عزیز. زنده باد
عباس یزدی(طوفان) 04 دی 1394 19:55
سلام و سپاس
خرسندم از حضورتان
نسرین قلندری 03 دی 1394 10:19
بی نهایت درود
عباس یزدی(طوفان) 04 دی 1394 19:57
سلاام و سپاس
شکرگزار حضورتان هستم
اله یار خادمیان 05 دی 1394 06:04
درود و سلام موفق و موید و منصور مانا باشید بسراید شاد و سر بلند
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 16:37
☆☆☆☆☆