چشمهایت...؟!
چشمهایت.بیقرارم می کند
وام دار انتظارم می کند
هرنگاهت مثل تیری آتشین
می نشیند دل ؛ شکارم می کند
یا به حکم فاعلاتن در غزل
قلب هر سطر انتشارم می کند
می کشاند در پی ات قلب مرا
شهرعشقت رهسپارم می کند
همچو برگی در شنکج زلف باد
موج گیسویت سوارم می کند
عادتم دادی ، قرارم دا مگیر ؟
غیبتت اندوه بارم می کند
باخیالت در خودم زندانی ام
حسرت آخر سر بدارم می کند
من زمستانم ، تو خورشیدی ، بتاب
هرم عشق تو بهارم می کند
باورم کن قصدویرانی بس است
این خرابی داغ دارم می کند
عشق من بامن بمان محتاجتم
حس رفتن غصه دارم می کند
می برد همراه سیلاب جنون
چون پلی بشکسته خوارم می کند
پیرنظر "سلیم"
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5
نظر 5
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 28 مهر 1397 01:01
درود برشما
قاسم پیرنظر 30 مهر 1397 13:07
سلام وعرض ادب دارم حضور پرمهرتان استاد انصاری بزرگمهر
قدم رنجه فرمودید ممنونم از ذره نوازیتان
پاینده و پابدار باشید ........
حسن مصطفایی دهنوی 29 مهر 1397 22:37
سلام
بسیار دلنشین است
قاسم پیرنظر 30 مهر 1397 13:10
سلام بزرگوار جناب دهنوی بزرگمهر
ضمن عرض خیرمقدم از حضور پرمهرتان سپاسگزارم
ایام بکام ان شاالله............
ندا پیرنظر 01 آبان 1397 12:51
مثل همیشه -عالی