آنچه در سینه ی من در غوغاست
سرو آزاد فری ، ناپیداست
سرو، آئین محبت دارد
هر کجا هست محبت آنجاست
در دلم باغچه ای می بینم
که در آن باغچه سروی زیباست
تیغ بی رحم خزان، سردی دی
سال ها دیده ، ولی پا برجاست
این سخن بر لب یک غنچه شکفت
قامت سرو غرور گلهاست
گرچه جزئی ست ز دنیا اما
سرو از دیده ی من یک دنیاست
سرو آرام نگیرد هرگز
هرکجا چوبه ی داری برپاست
تیشه بر ریشه ی سروی مزنید
سرو خود آیتی از لطف خداست
نیست در طرف چمن مانندش
سرو آزاده ی من بی همتاست
نغمه ای می شنوم ، کز سروی ست
با عروسان چمن در نجواست
کاش هرگز نرود فصل بهار
که غمم زردی رخسار شماست
چیست منظور تو طارق از سرو
روح تصویر خیالی زیباست
طارق خراسانی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
حسن جعفری 05 آبان 1396 21:39
درود بر شما
باغچه دلتان همیشه سبز
مثل سروهای آزاد
طارق خراسانی 10 آبان 1396 19:38
سلام جناب جعفری عزیز
سپاس فراوان از حضور گرمتان
در پناه خدا
محمد جوکار 07 آبان 1396 02:00
ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جوست... حضرت سعدی
============
درودتان باد استاد خراسانی عزیز
غزل ناب تو مصداق همان سرو بلند
لابلای غزلت خاطره ای همچو کمند
میکشد سلسله ی زلف تو ما را هر شب
سوی گلزار فرحبخش ادب با لبخند
شعرهایت همه آموزه ای از مهر و وفاست
مثل لقمان سخنانت پر از عبرت و پند
عشق زانو زده در پیش وقار سخن و
شعرهایی به بلندای غرور الوند
سرو احساس تو ، آئین محبت دارد
ماه در دامن احساس تو می ریزد قند... بداهه
سرو بلند احساس تان پربار و پر شکوفه و همواره سرسبز و شاداب
آتشدان دلتان روشن و سینه تان آکنده از شادی و نشاط
طارق خراسانی 10 آبان 1396 19:43
سلام و درود بر تاج الشعرای سرزمینم
نمیدانم بخاطر این شعر زیبای شما چگونه از حضرتعالی تشکر کنم .
در جاده بودم که شعر زیبای تان را خواندم و نمی توانستم فورا جواب بدهم زیرا گاهی نت بود و گاهی نبود.
از این غزل استوار و نغز هم در چاپ کتابم بعنوان یک افتخار استفاده خواهد شد و هم با خط خوش آن را نوشته و قاب خواهم کرد.
دست مهربان آن استاد بی بدیل را از راهی دور می بوسم.
در پناه خدا