کنون که یارِ منی از تهِ دلم گویم
به دشتِ چشم خیالت همیشه می رویم
بهار باشد و یا فصلِ زرد پاییزی
به رویشی مدد از نورِ عشق می جویم
به هر جهت برود موج چشم تو، من هم
به جان و دل به نگاهت، همیشه همسویم
. ز خود برون شده تا در دلت کنم مأوا
اگر چه سخت بود راه و راه می پویم
.. غمی مباد دلت را ، ولی اکر آید
به آب دیده ی سرخم تمام می شویم
به خنده خنده گرفتم چه انتقامی سخت
ز روزگار ، همو خواست روز و شب مویم
دلا به خوب و بدِ این جهان بباید ساخت
فدای خنده ی آن یارِ خوبِ بدخویم
10 اردیبهشت 1397
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
محمد جوکار 14 اردیبهشت 1397 01:33
"کنون که یارِ منی از تهِ دلم گویم "
تو از قبیله مهری ، تو یار خوش خویم
تو ردپای شمیم خوش بهارانی
و لابلای نسیمی که می وزد سویم
مرا به شعر قشنگت دوباره مهمان کن
برای خواندن شعرت ، بهانه می جویم
هنوز خاطرم از خنده های تو شادست
تو آن طراوت صبحی ، که از تو میگویم
در این غروب غم آلود کوچه ی حسرت
سکوت تلخ نشسته ست در هیاهویم
ز عشق توست که این کوچه ها معطر شد
مدام خاطره های تو را که می بویم
سری به کوچه ی دلتنگی ام بزن ای دوست
به شوق دیدن رویت ، سپید شد مویم .... بداهه
درودها بر استاد بزرگوار و گرانسنگم جناب خراسانی عزیز
خرسندم که باز هم از گلزار مهر و ادبتان شکوفه ی یاس چیدم و کوچه ی احساسم معطر شد به شمیم خوش غزل زیبایتان
رقص قلمتان ماندگار و مهرتان پایدار
طارق خراسانی 15 اردیبهشت 1397 18:06
تو از قبیله ی مهری ، تو یار خوش خویم
سلام و هزاران درود بر بزرگ استادم، حضرت جوکار عزیز
خدا را سپاس می گویم بزرگمرد شعر و ادب را همیشه خادم و عاشقم .
شرمنده از اینکه به خاطر سفر های پی درپی کمتر خدمت می،رسم
در پناه خدا شادزی مهربان
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 18 اردیبهشت 1397 22:24
درودهابزرگوار
عالی بود
طارق خراسانی 19 اردیبهشت 1397 18:44
سلام و درود
سپاس از حضور گرمتان
در پناه خدا
یاسر رشیدپور 25 اردیبهشت 1397 23:57
سلام و عرض ادب استاد گرانقدر
به به
بسیار زیبا و دلچسب بود
درود فراوان نثارتان
قلمتان ماندگار