«احساس می کنم که خدا این حوالی است»[1]
بر روی ماه تو او از موالی است
باور نمی کنی که در آنسوی عاشقی
در باغ پر ترانه که جای تو خالی است
تصویر عاشقان تو که از جان گذشته اند
این لاله های سرخ که بر نقش قالی است
ای جان تو شاعری و به مانند تو کم است
آنان که نام شان شده دَر ! بحثِ مالی است
طارق فدای دیده ی مستت، نگارِ عشق
با توسن شعورِ تو راهش تعالی است
[1] . مصرع نخست از سرکار خانم عظیمه ایرانپور است
دَر شده . معروف شده - اسم دَر رفتن یعنی مشهور شدن اصطلاح خراسانی ها ست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5