وم خورشید،
که جز عشق نمی دانستند
همه با دشنه ی شب
تا خدا بال گشوده
رفتند .
عصر ما،
عصر خسران و غم است
تا صنوبر بکشد قد با ذوق
تا کبوتر بپرد شاد
به هرجا که دلش می خواهد
تا دلی هیچ پریشان نشود
ابر پر بغض،
چنین می فرمود :
(یکنوم خورشید،
که جز عشق نمی دانستند
همه با دشنه ی شب
تا خدا بال گشوده
رفتند .
عصر ما،
عصر خسران و غم است
تا صنوبر بکشد قد با ذوق
تا کبوتر بپرد شاد
به هرجا که دلش می خواهد
تا دلی هیچ پریشان نشود
ابر پر بغض،
چنین می فرمود :
«یک نفر مانده از این قوم ،
که بر می گردد» ۱
طارق خراسانی
۱۷ دی ۱۳۹۷
پ . ن
۱ . (یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد ) از سید حمید رضا برقعی
که بر می گردد)
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 1
طارق خراسانی 19 دی 1397 00:30
قوم خورشید،
که جز عشق نمی دانستند
همه با دشنه ی شب
تا خدا بال گشوده
رفتند .
عصر ما،
عصر خسران و غم است
تا صنوبر بکشد قد با ذوق
تا کبوتر بپرد شاد
به هرجا که دلش می خواهد
تا دلی هیچ پریشان نشود
ابر پر بغض،
چنین می فرمود :
(یکنفر مانده از این قوم ،
که بر می گردد) ۱
طارق خراسانی
۱۷ دی ۱۳۹۷
پ . ن
۱ . (یکنفر مانده از این قوم که بر میگردد ) از سید حمید رضا برقعی