دردم دهی و مهر تو بر دل فزون کنم
باشد محال عشق تو از دل برون کنم
عاشق برای عشق، جهان زیر و رو کند
فرمان بده که سقف فلک سرنگون کنم
چشمت شرابخانه ی عشق است تا ابد
باید از آن که دفعِ غمانِ درون کنم
گر گوشه ای به غمزه مرا میهمان کنی
آتش به عقل دون زده، کارِ جنون کنم
دستم برای لحظه ی طوفان درد هاست
تا زیر سقف حوصله ی تو ستون کنم
15 مرداد 1398
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 21:41
. با بهترین درودهایم
. استاد سروده ای عالی بود
.