دیده ام عاشق، ولی بسیار، نه
مهربان بودند و بی آزار، نه
گر شوم عاشق، چه باک از آبرو
دار بر پا کن، کنم انکار ؟ نه
«از زلیخا آبرو را بُرد و از یعقوب چشم
عشق را بخشنده می دیدم» ولی انگار، نه
کی به تعظیم ستم خم گشت پشت؟
کارها کردم، ولی این کار، نه
گفت: می آیم به دیدارت شبی
آمد او، بر قصدِ جان، دیدار، نه
31 شهریور 1398
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 11 مهر 1398 19:59
سلام و درود برشما استاد عزیز و ارجمند
دادا بیلوردی 12 مهر 1398 02:11
درود استاد
بهره مند شدم از حس لطیفتان.
جسارتاً :
وزن در بیت سوم شکسته است
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 21:01
. . درودها
. استاد عالی بود
.