یک دلیل محکمی کم بود
زندگی سراسرش غم بود
زندگی نه ، پیاله ی سم بود
زندگی بعد زلزله ، بم بود
روی چهره ی کسی نم بود
او فرشته نه که آدم بود
" داشتم زندگی نمی کردم
یک نفر آمد و سلام کرد
یک نفر که از خود من بود
آمد و غصه ام را تمام کرد "
هرچه بر زندگی ، مقدم بود
زندگی نه ، خودِ جهنم بود
هرچه جز رنج ، مبهم بود
وعده هایش همه منظم بود
زندگی که ابرویش خم بود
غصه هایش همه مسلم بود
" داشتم زندگی نمی کردم
یک نفر آمد و سلام کرد
یک نفر که از خود من بود
آمد و غصه ام را تمام کرد "
زندگی خالی از مرهم بود
زندگی عجیب درهم بود
پایه ی درد و رنج محکم بود
هرچه بود و نبود از دم بود
گویی انتهای عالم بود
زندگی اول محرم بود
" داشتم زندگی نمی کردم
یک نفر آمد و سلام کرد
یک نفر که از خود من بود
آمد و غصه ام را تمام کرد "
#سجاد_صادقی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 14:48
. درودها
. استاد سروده ای زیبا بود
.