3 Stars

سیری به سنگفرش

ارسال شده در تاریخ : 05 مهر 1395 | شماره ثبت : H944014


آن شب که خانه سردتر از کوچه مینمود ،

این سیر سنگفرشِ تر ز قدمهای پیش و پس :

آن پا کشیدنی ،

کو بر درختِ کهنۀ سم خورده آشناست ،

باعث به دعوت این سینۀ مأذون به باغ شد!

نجوای اعتماد و پچ پچ رایج ز هر علف ،

مشکوک از سرایت یک سوء ظن به عشق ،

«یک عودِ کلّه شق !»

کم کم فرو نشست.

شب زنده دارِ سایه خورده؛ غرقِ ژرفنا ،

کم کم سلامِ خستۀ مأیوسِ خویش را ،

کز عاقبتِ دوستیِ خنجر آخته ،

بلیعده مزۀ گس را به نیش و عقل ،

آهسته می جوید ،

دلخسته پابپا ، کوشش به خنده کرد ؛ ولیکن لبش شکست

من با تمام دست ؛ از قصه ها به یاد ، بر شانه اش زدم..

بغضش ز شاخه جست و صمیمانه گریه کرد!

تا آن زمان که خوفِ کهنه صادقانه شد .

مدیون به باغ ، بر شتابِ توبۀ مقصودِ کوچِ من ،

این بازگشتِ صبحدم از اشتیاقِ باغ ،

کو بود و هم نبود ،

بر آستینِ خرقۀ مجنونِ کوچه گرد...

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 183 نفر 276 بار خواندند
علی سپهرار (05 /10/ 1395)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا