3 Stars

نقل مار و سیب

ارسال شده در تاریخ : 14 شهریور 1396 | شماره ثبت : H945450


دیشب ماری از روی بیخوابی
هم کرخت ازین سرداب نمور
کم کم دمش را چشید و تُف کرد
طعمِ سیبِ سرخ ، خاطراتِ دور
سایۀ دو تن ، بر درخت و برگ
یک سفاهتِ گیج چون طیور
باز نیشش را زد به قعرِ دُم
هم جوید و هم سم شدش صدور
هم زبان کرخت ، نشئۀ سخن
مست زهر خود ، نوش و شنگ و شور
گوش دیوکان تیز و دخمه پُر
هم پریّ و جن ، گرم جشن و سور
آری آغازِ زمین من بودم!
مکر و زندگی ، انتحار و گور!
وه چه خوش که این زیبایی مرا
ابزار رزم و جنگ علیه نور
بعدِ خنده یا فش فشی بلند
یاد خاکیان کرد و جفتِ عور
هر دو برگ مو ، بسته بر کمر
نعمت از خدا ، خنده در وفور
تا خزیدم از شانه سوی زن
قصه گفتم از سیبک بلور
کار مردک از جفت وی بسی
سهل و ساده تر : عاشق است و جور
باری از بهشت با مشایعت ،
کردم هر دو را ، من به عمق تور
هرهر از جنّ و کرکر از پری
فش فش از مار و خنده ها ز حور
بانگ نیش و نوش تا سحر به کیف
جامها زدند از می انگور
السّلام و نوش ای ابولبشر!
باشدت حلال گوش وچشم کور
جمع دیو و مار ، جمله مطمئن
نی تو خیزی از ضرب و سنج و صور
لیکن از منِ قصه گو بپرس
یک جواب نو ، مار بیشعور
زنگ خیزش این ابولبشر
پول و زر بُود ، یا مقام و زور
زور و زر که بود ، بر سبیل شاه
زن مُعلَّق و دمبدم شیپور

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 225 نفر 300 بار خواندند
Ali Sepehrar (25 /06/ 1396)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا