قطره قطره ز پریشانی خود آب شدم
آب خوش بر گلوی دلبر بی تاب شدم
ما ز خوب و بد افکار شما آگاهیم
چون که آگاه شدم عازم محراب شدم
میکنم درد دلم را به خداوند کریم
از شما دور شدم محرم مهتاب شدم
کاروانی که نداند غم سیلاب جهان
کی به مقصد برسد غرق به مرداب شدم
هر کجا می نگرم راه نجاتی نبُود
مضطرب با همه ی بینش کم ناب شدم
کی شود راه نجاتی به تن مرده ی ما
مگر آن وقت که کنم توبه شرف یاب شدم
گر کنیم توبه کند عفو گناهان شما
نا امید کی بشوم ناظم ارباب شدم
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5