دوست دارم تا ز اسرار جهان آگاه شوم
همچو عنقا پر زنم از چشم ناپیدا شوم
دوست دارم تا رَوَم بر آسمان خوش نما
بلبل خوش خوانِ بر آن شاخه ی طوبی شوم
دوست دارم تا بگویم حرف دل را با کریم
درد ما گردد مداوا فارغ از دنیا شوم
دوست دارم تا کنم جان را فدای عشق دوست
یا به مقصد میرسم یا غرق بر دریا شوم
دوست دارم در کویر خشک سوزان جان دهم
چشمه جوشان در آن صحرای با تقوا شوم
دوست دارم در سحر با چشم خون آلود خود
موج گردم تا به ساحل محرم دل ها شوم
دوست دارم همنشین سرور و سالار خود
جان فدای بارگاه دختر زهرا شوم
دوست دارم در جهان خوش نمای پر غرور
از فریبش بر نجاتم عاقل و دانا شوم
دوست دارم تا بگیرم انتقام از ناکسی
ناظم آزاده ای در نزد بی همتا شوم
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 1 از 5
نظر 1
حسن مصطفایی دهنوی 24 آبان 1397 23:22
سلام بر استاد عزیز
بسیار زیبا سروده اید