بستم زبان و شنیدم بیان تو
گفتم درود به روح و روان تو
تو جان فدای مکتب عشق و ولایتی
خوشحال نموده امام زمان تو
مولا حسین شهیدم بغل گرفت
خواندم تمام زندگی جاودان تو
روح تو در کنار مه و ماه نشسته بود
شیرین تر از عسل کلام جوان تو
گفت که عزتِ اهل سعادتی
آمد به جلوه مقام و مکان تو
روح تو زنده بود در فضای عشق
برخاک امانت است تن و استخوان تو
جای تو خالی بود در کنار من
خون می چکد ز چشم من و یاوران تو
تا در قفس تن پاک تو آرمید
پرچم به دست دگر گفت اذان تو
تا انتقام خون تو باشد در این میان
افتد به خاک سیه دشمنان تو
در مکتبی که سرور و سالار آن حسین
ناظم کجا و گفتن نام و نشان تو
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 12:32
. با بهترین درودهایم
. استاد گرامی کلک هنرمندتان زیبا سروده ای
. را رقم زده است
.