آه جانگداز

ارسال شده در تاریخ : 01 تیر 1395 | شماره ثبت : H943520

دل غمین و سینه پر سوز و گداز

دیده خونبار و منم در سوز و ساز

....................درد هجرم را ببین ای چاره ساز

همچو شمعی جان بسوزد روز و شب

در غم جانان بسوزد روز و شب

....................با دلی افسرده ،آهی جانگداز

در قفس خواهی بگیری جان من ؟

یا ز دست من بگیری نان من ؟

...................کی،تو آبادم کنی ، ویرانه ساز؟

کُنج زندان غمینم جایگاه

عاقبت زیر زمینم جایگاه

...................چرخ گردونا ، دمی با من بساز

نقش خارم را بپای گُل بدوز

همچو پروانه پر و بالم بسوز

................. میرسد پایان این راه دراز

شب نمی ماند همیشه پایدار

گُل نمی ماند همیشه روی خار

...............این جهان دارد خدائی چاره ساز

پرستش مددی از دفتر : محراب پرستش (1) 03 تیر 1395 3نظر

مسمط عمومی

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5

نقطه نظرات

تعداد نظرات: 3 ارسال نظر جدید

نظر 3

محمد جوکار 03 تیر 1395 01:56

امشب از اشعار من اشکی چکید
هیچکس دلواپسی ام را ندید
................. باز هم در اشتیاق و انتظار
عاقبت همچون گلی پرپر شدم
آتشی بودم که خاکستر شدم
................. پس مرا با مصلحت بینی چکار ؟
دل ز کف دادم مدارا می کنم
با غرور خود چه غوغا می کنم
................. عاقبت هم باختم در این قمار

درود و آفرینت باد مهربانو مددی عزیز
مسمط زیبایی از احساس سرشارت خواندم و بداهه ای ناچیز بر احساسم نشست که تقدیمتان نمودم
رقص قلمتان ماندگار و مهرتان پایدار
- پرستش مددی 03 تیر 1395 21:06
  
  سپاسگزارم استاد بزرگوارم از اینکه مرا با مهر می خوانید و همراهیم می‌کنید
  درود بر شما حس ناب و جاری بر قلمتان را پرستش می کنم
سیاوش دریابار 27 شهریور 1402 16:32

درود فراوان