دلم گرفته و با غیر و آشنا ، قهرم
و با زمانه ی لبریز مدعا ، قهرم
صدای زخمه ی سازم، شبیه یک بغض است
دوباره در دل خود با ترانه ها ، قهرم
چقدر حسرت باران ، درون من مرده
چقدر با نفس سخت صخره ها ، قهرم
رسیده ام به مسیری ، که سخت بن بست است
سکوت کن که ته جاده با صدا ، قهرم
شکسته بال غرورم ، چه وقت پرواز است ؟
دلم گرفته و با بال بی وفا ، قهرم
نشسته ام لب ساحل ، عجیب دلتنگم
و در غیاب تو با واژه ی صفا ، قهرم
پس از تو ، آه ... من ِ خسته بی رمق گشته
و در "پرستش " تو با لب دعا قهرم
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۴.۱۷
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 9
محمد جوکار 20 تیر 1395 14:07
درودها مهربانو مددی عزیز
لذت بردم از قلم شیوا و توانایی و مهارتتان در سرودن غزلی به این زیبایی
پاینده باشید و قلمتان نویسا
پرستش مددی 20 تیر 1395 14:50
سلام و عرض ادب استاد جوکار گرانقدر
سپاسگزار مهر و لطف بیکرانتان هستم
پایدار باشید
حمیدرضا عبدلی 20 تیر 1395 14:35
با سلام بانو بسیار عالی
پرستش مددی 20 تیر 1395 14:52
سلام و عرض ادب
ممنونم که مرا با مهر می خوانید
پایدار باشید
طارق خراسانی 20 تیر 1395 20:08
سلام و درود
باید دیگر همه بدانند ستاره ای در آسمان شعر و ادب ایران به نام خانم پرستش مددی درخشیده است.
به روانی آب می سرایید و این واقعا اعجاب آور است.
دوستی می گفت تشویق امکان دارد بازدارنده باشد و بنده بر خلاف نظر آن عزیز می گویم وقتی اعراب به ایران حمله کردند فرهنگ مرده پرستی باب شد.
در پناه خدا شاد زی
پرستش مددی 21 تیر 1395 11:51
عرض ادب و احترام استاد خراسانی گرامی
حضور همواره مهربانتان پای اشعارم مایه ی دلگرمی و خرسندی ست
سپاس گزارم که مهر نوازید و مهربان
علیرضا خسروی 20 تیر 1395 21:10
پرستش مددی 21 تیر 1395 11:52
عرض ادب
ممنونم