اوج آرزو

ارسال شده در تاریخ : 06 آبان 1395 | شماره ثبت : H944187

چیزی نمانده است میان من و شما
باران گرفته دست من و دامن شما

صدها بهانه در دل من چرخ می زند
گل می کند چون گل پیراهن شما

تو اوج آرزوی منی ای بهار عشق
پیچیده شال عاطفه بر گردن شما

در من بمان و زندگی از سر بگیر باز
باران نشسته مثل غزل بر تن شما

از دوستان توقع دیرینه داشتم
حالا ببین خودم شده ام دشمن شما

باغ انار عمر من افتاده دست بغض
حالا رسیده فصل غزل چیدن شما

باید دوباره رسم " پرستش " بنا کنیم
تا برکند خدا رگ اهریمن شما

پرستش مددی

۱۳۸۵.۰۸.۰۵

پرستش مددی از دفتر : محراب پرستش(3) 07 آبان 1395 8نظر

قطعه عمومی

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5

نقطه نظرات

تعداد نظرات: 8 ارسال نظر جدید

نظر 8

حسن جعفری 07 آبان 1395 20:28

شال عاطفه و باغ انار عمر ترکیباتی زیبا و قابل تامل

درود بر شما سرکار خانم مددی
- پرستش مددی 07 آبان 1395 22:02
  
  عرض ادب
  سپاسگزارم بزرگوار
محمد جوکار 07 آبان 1395 22:35

درودت باد مهربانو مددی عزیز
بسیار خرسندم که بانوی فهیم و فرهیخته ای چون شما را در میان اعضای پر مهر انجمن میبینم
و نیز خرسندم که باز هم غزلی وزین از قلم استادانه تان میخوانم
اندیشه تان متعالی و قلمتان توانا
- پرستش مددی 08 آبان 1395 22:50
  
  درود بر شما استاد جوکار گرامی
  سپاسگزار مهر و لطف شما هستم
  مهرتان ماندگار
جابر ترمک 07 آبان 1395 23:33

درود و عرض ادب
غزلی بکر و زیبا با ترکیبات نو
آفرین بر شما
- پرستش مددی 08 آبان 1395 22:52
  
  عرض ادب و احترام استاد ترمک گرانسنگ
  سپاسگزار لطفتان و حضور پر مهرتان هستم بزرگوار
  پایدار باشید
حمیدرضا عبدلی 08 آبان 1395 21:27

بسیار عالی
- پرستش مددی 08 آبان 1395 22:53
  
  درود
  سپاسگزارم جناب عبدلی گرامی