اسیر زلف تو خیل گناهکارانند
کویریان لبت در هوای بارانند
نفس نفس به هوای تو عاشقی کردند
کبوتران که طراز رخ نگارانند
به آرزو برسان تشنگان این سامان
پرنده ها که سروش تب سوارانند
رسیده اند به پایان خط پرستوها
همیشه قاصد باران طلایه دارانند
مپرس حال مرا از سکوت مردم شهر
که عاشقان تو سر مشق داغدارانند
" پرستش " اوج غزلواره های باران است
همیشه لایق تو منشاء بهارانند
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۷.۰۶
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
محمد جوکار 21 آبان 1395 01:47
"کویریان لبت در هوای بارانند"
در اشتیاق نگاهت همیشه می مانند
بیا ز رد ِ حضورت ، ترانه ای سر کن
که ساکنان نگاهت ترانه میخوانند
میان قافیه هایت ، شراره می رقصد
ستاره های دو چشمان تو فروزانند ... بداهه
==============
درودها و آفرین ها مهربانو مددی عزیز
غزلی طرب انگیز با رقص آهنگی دلنشین از قلم شیوایتان خواندم
در پناه خالق پروانه ها
پرستش مددی 21 آبان 1395 23:27
عرض ادب و احترام
بسیار ممنون و سپاسگزارم از همراهی زیبایتان استاد جوکار گرانقدر
قلمتان توانا ... مهرتان ماندگار
صمد حسین پور 22 آبان 1395 12:57
حس وحال شعرتون علی بود.
پرستش مددی 23 آبان 1395 13:25
عرض ادب
سپاسگزارم
صمد حسین پور 22 آبان 1395 12:57
عالی