چشم هایم همیشه غمگین اند
شعرهایم اسیر دلتنگی
مدتی بی اراده افتاده
دل من در مسیر دلتنگی
مثل عصر غروب یکشنبه
می چکم از نگاه خود در خود
می رسم از فصول بی باران
آخر کوره راه خود در خود
سرسرای بهانه دلگیر است
پشت احساس زخمی ام گاهی
هر شب از بغض می کشم بیرون
دردهای سکوت با آهی
می نویسم غزل غزل خود را
باز هم بازهم دلم تنگ است
مرز عقل و جنون نمی بیند
که کجای دلم دلم تنگ است
آه ای شبنم چکیده ی بغض
رسم باران مگر ور افتاده
که دلم در مسیر بحران ها
بارها با غزل درافتاده
معبد چشم های زیبایت
قبله گاه " پرستش " دلهاست
مرقد آسمان موهایت
بهترین فصل رویش دلهاست
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۹.۰۴
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
محمد جوکار 04 آذر 1395 02:50
" آه .... ای شبنم چکیده ی بغض"
ای غزل های نارسیده ی بغض
آه ... ای گریه های عقده گشا
تارهای خزان تنیده ی بغض
آه ... ای قاب های خالی عکس
لابلای غزل قصیده ی بغض
رویش ناگزیر تاول غم
ای سکوت بخون کشیده ی بغض
آه.... کشیدن برای من کم است
در نگاه نفس بریده ی بغض ... بداهه
======================
درودها و آفرین ها مهربانو مددی عزیز
اشعار ناب و نغزتان همیشه الهام بخش است
با بداهه ای ناچیز باستقبال شعر زیبایتان آمدم
رقص قلمتان جاودان
پرستش مددی 04 آذر 1395 03:58
عرض ادب و احترام استاد جوکار گرامی
سپاس بیکران همراهی پر مهر و سروده زیبایتان را
پایدار باشید و برقرار
حامد سنگچولی 04 آذر 1395 03:12
درود و وقت بخیر بسیار زیبا و گیرا
رقص قلمتان ماندگار
پرستش مددی 04 آذر 1395 04:00
عرض ادب
سپاسگزارم