دو چشمت حکم فرموده است برگرد
امید من همین بوده است برگرد
دلم با خنده هایت جور جور است
از این تقدیر آسوده است برگرد
پریشان رفتی و دیر است حالا
برای قلب من زود است برگرد
تمام ایل من چشم انتظارند
که باران منشاء رود است برگرد
حسادت رسم کفتار است هرچند
جهان شعر آلوده است برگرد
به هرجا می روم زخم زبان است
بریدن تهمت اندود است برگرد
خلیل عشق از دست حسودان
اسیر دست نمرود است برگرد
قضاوت در سبکروحان گناه است
غزل زیباترین بخش نگاه است
پرستو رفت و سقف خانه ام ریخت
غزل با عشق از اول در آمیخت
در این شهری که گنجشکش رها نیست
همه بیگانه یک تن آشنا نیست
اگر از تشنگی یک شب بمیری
نباید دست نامردان بگیری
اگرچه کوچه را بن بست کردند
تمام گربه ها را مست کردند
تمام شهر از کفتار لبریز
خیابان تا خیابان غرق پائیز
همه جنگاورانِ وقتِ صلحند
تبر دارانِ روزِ سختِ صلحند
مرا اشک تو با غم آشنا کرد
به درد بیقراری مبتلا کرد
نگاهی ساده اما غرق عصیان
مرا در شهر بدنامان رها کرد
سکوت کوچه های سرد و بن بست
مرا از تو , تو را از من جدا کرد
چه شبهایی که در بغضم شکستم
مرا در قلب تو آئینه جا کرد
" پرستش " بهترین تفسیر عشق است
خوشا آنکس که تحسینش خدا کرد
پرستش مددی
۱۳۹۵.۱۱.۱۷
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
محمد جوکار 18 بهمن 1395 01:03
پر کشیدم با خیالت در مسیر یک غزل
تکیه دادم با نگاهت بر سریر یک غزل
پای در بند نگاهت می روم از کوچه ها
با کمند چشمهای تو اسیر یک غزل
هفت خان آرزو را می گذارم پشت سر
میروم تا جایگاه بی نظیر یک غزل
از کمان آرش چشم تو میگردد رها
میزند بر قلب من انگار تیر یک غزل
امشبی محراب چشمت را پرستش می کنم
باز با بانگ انا الحق از صفیر یک غزل.... بداهه
==================
درودها مهربانو مددی عزیز
غزل مثنوی بسیار زیبا و پر محتوا ، از احساس و اندیشه و قلم توانایتان خواندم
و لذت بردم از زیبایی کلامتان
در پناه حضرت دوست بمانید با مهر تا مهر
پرستش مددی 27 بهمن 1395 20:06
عرض ادب و احترام استاد جوکار بزرگوار
سپاسگزارم از بداهه زیبایتان
درودتان باد
قلمتان پایدار و برقرار باشید
حمیدرضا عبدلی 19 بهمن 1395 16:28
با سلام بانو بسیار عالی
پرستش مددی 27 بهمن 1395 20:07
عرض ادب
سپاسگزار لطفتان هستم
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 22 بهمن 1395 16:43
درود برشما
پرستش مددی 27 بهمن 1395 20:10
عرض ادب
سپاسگزار لطفتان هستم