خط می زنم به روی خزانی که در منست
دل می دهم به خنده زمانی که در منست
می نوشمت غزل به غزل در شط شراب
می بوسمت به نقش جهانی که در منست
تنهایی ام بهای نفس های تازه نیست
می رقصمت شبیه زنانی که در منست
من سرزمین سبز غزلهای سرکشم
شرحم بده به لطف زبانی که در منست
کوهم به هیچ تکان خم نمی شوم
از شعله های سبز جوانی که در منست
با هم به شهر آینه ها گام می زنیم
با این خلوص و تاب و توانی که در منست
حالا فقط نگاه "پرستش" شنیدنیست
با این نگاه آینه خوانی که در منست
#پرستش_مددی
۱۳۹۷.۰۲.۰۲
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
یاسر رشیدپور 25 اردیبهشت 1397 23:40
سلام و عرض ادب شاعربانوی گرامی
به به
بسیار زیبا و دلچسب بود
درود فراوان نثارتان
قلمتان ماندگار
پرستش مددی 27 اردیبهشت 1397 22:25
عرض ادب و احترام
سپاسگزار مهرتان هستم بزرگوار
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 14:21
☆☆☆☆☆