به من که از همه مجنون ترم شراب دهید
دو جرعه آتش عصیان و اضطراب دهید
مرا به مسلخ تهدید بوسه ها ببرید
به ذهن عاشق من لا اقل جواب دهید
سکوت من غزل عاشقانه بوده و هست
به حرف حرفِ دل من کمی حجاب دهید
مرور کرده ام آئین عشق ورزی را
به حجم سینه ی آئینه آفتاب دهید
هوای با تو نشستن غبار آلودست
به بالهای کبوتر دوباره تاب دهید
کویر عشق پر از اضطراب و حیرانی ست
به گرد و خاک بیابان فقط سراب دهید
غزل بهانه ی تنهایی خماران نیست
به خیل باده کشان وعده ی عذاب دهید
حَرای چشم تو شان نزول آینه هاست
برای شعر "پرستش" به لاله آب دهید
#پرستش_مددی
۱۳۹۷.۰۳.۱۴
@mehrabEparastesh
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
محمد جوکار 30 امرداد 1397 00:48
" حَرای چشم تو شان نزول آینه هاست "
اشاره ای به شعاع شمول آینه هاست
اگرچه شیوه ی چشمت پر از غروب غم و
حضور دلهره ها در قبول آینه هاست
و امشبی که تو را در خیال ، کم دارم
عجیب پلک خیالم ، ملول آینه هاست
به آیه آیه ی چشمت قسم که مستی من
نشانه های صفای حلول آینه هاست
بهار ، غرق نسیم حیاط خلوت توست
ترانه ساز شمیم نزول آینه هاست
همیشه درود و آفرین بر قلم زیبا نگارت
خرسندم که پس از مدتها غزلی نغز از اندیشه و احساس نابتان می خوانم .
بمانید با مهر تا مهر
پرستش مددی 31 امرداد 1397 20:25
عرض ادب و احترام استاد جوکار گرانقدر
سپاسگزارم از همراهی ناب و بی نظیرتان ، قلمتان جاودان
برقرار و پایدار باشید مهربان
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 14:17
☆☆☆☆☆