سایه در سایه ات پرنده ترم
تا نگاهت به عمق جان برسد
مرد رویایی غزلهایم
دستهایت به آسمان برسد
گونه ام بوسه زار لبهایت
سهم آرامشم نفس هایت
هر نگاهم شمیمی از عشق است
بر سر ساحل هوس هایت
خواستم در شکوه اشعارم
از تو مردی بسازم افتاده
دیدمت در فروتنی مردی
بی نهایت حریف و آماده
تو غزلواره ی نفس هامی
شاه بیت تمام خوبی ها
بی تو پروانه ای زمینگیرم
در شب انتقام خوبی ها
دست هایت شکوه پرواز است
خنده هایت تلاطم دریا
موج اندام تو بلاخیز است
لای حجم ترنم دریا
میچکد از اشاره ی نفست
قطره ی عشق بر غرور تنم
تو نباشی اگرچه باشم کوه
باز هم بی اراده می شکنم
جاری واژه های تقدیری
آستان شکوه لبخندم
با تو دنیای من پر از شور است
روی دستت دخیل می بندم
تا خدا بر دلم ترانه سرود
تار موی تو را نشانم داد
شعر گفتم غزل تراشیدم
از نگاه تو آسمانم داد
سهم دستان آسمان خیزت
هیچ شوقی بجز "پرستش" نیست
معبد پر طراز آغوشت
غیر از آئینه ی نوازش نیست
آخر شعر من بیا بنشین
در کنار تمام آهوها
مرد رویای من غزلها را
کن معطر به عطر لیموها
#پرستش_مددی
۱۳۹۷.۰۵.۳۱
@mehrabEparastesh
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
مرتضی برخورداری 01 شهریور 1397 07:31
احسنت مثل همیشه عالی
پرستش مددی 06 شهریور 1397 16:58
عرض ادب
سپاسگزارم
سامان اتابکی اتابکی 10 شهریور 1397 23:13
زیبا و دلنشین
پرستش مددی 12 شهریور 1397 01:20
درود
سپاسگزارم
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 14:17
☆☆☆☆☆