هنـــر ســـرایش (نوشتار سوّم)

سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمامی اساتید و اهالی با صفای سایت شعر ایران
در این قسمت و در ادامۀ مطالب گذشته ، به قالب های شعر فارسی می پردازیم

قلب های شعر فارسی :

1. فرد (تک بیت)
2. دو بیت ( رباعی و دو بیتی )
3. قطعه
4. غزل
5. قصیده
6. مثنوی
7. مستزاد
8. مسمّط
9. ترجیع بند
10. ترکیب بند
11.تضمین
12. چهارپاره
13. شعر نو (نیمایی- سپید- موج نو) و انواع دیگر

1. فرد (مفرد و یا تک بیت)
حداقل مقیاس یک شعر (یک بیت) است که گاه ممکن است شاعر تمام مقصود خود را در یک بیت تنها آورده باشد که آن را در اصطلاح شعرا، بیت فرد یا مفرد می گویند. تفاوت آن با بیت این است که فرد، قبل و بعد دارد و از یک قطعه شعر برداشته شده است
مثال :
مردی نه به قوّت است و شمشیر زنی
آنســت که جـوری که توانی ، نکنـی
مثال :
ساده لوحان زود می گیرند رنگ همنشین
صحبتِ طوطی سخن ور می کند آیینه را

2. دوبیت (رباعی- دوبیتی)
از 4 مصراع هم وزن تشکیل شده و مطلبی را به طور کامل بیان می کند . رعایت قافیه در مصاریع یک و دو چهار الزامیست و در مصرع سوم اختیاری . دوبیتی را ترانه هم می گویند . وزن آن ( مفاعیلن، مفاعیلن ،مفاعیل) در بحر هزج مسدّس مقصور است ( در توضیحاتی در قسمت های بعدی و بحور اوزانی خواهد آمد این بحر ها به طور کامل توضیح داده خواهد شد)
دو بیتی، بیشتر به لهجۀ محلی بیان شده است . از گویندگان معروف دوبیتی، بابا طاهر (قرن پنجم) است که دو بیتی های او را فلهوّیات می نامند و علّت آن، لهجۀ خاصی است که شبیه لهجۀ لری و زبان پهلویست .

مثال :
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

رباعی

عبارتست از 4 مصرع هم وزن (دارای اوزان متعدد است ولی مشهورترین وزن آن «لا حول ولا قوّه الّا بالله» است) که سه مصرع 1و 2و 4 آن با هم در قافیه مشتر باشند ( لازم به ذکر است که رباعی را شعرای فارسی زبان ایجاد و ابداع کرده اند و شاعران عرب زبان از ایرانیان تقلید کرده اند) از رباعی سرایان معروف می تواتن به خیام نیشابوری اشاره کرد.

مثال :
برخیز و نخور غم جهان گذران
خوش باش و دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران

3. قطعه
عبارتست از چند بیت هم وزن و هم قافیه که در یک موضوع واحد گفته می شود . قافیه در مصاریع جفت آن رعایت شده و حداقل 2 بیت و حد اکثر معمول و متداول آن 16 بیت است . گاهاً بر حسب ضرورت تا 50 بیت هم گفته اند و قاآنی در قرن سیزدهم قطعه ای دارد که تعداد ابیاتش از 50 بیت هم بیشتر است ، علت نامگذاری آن به قطعه این است که از لحاظ فرم ظاهری ، مثل این است که تکّه ای (قطعه ای) از یک غزل را غیر از مطلع آن بریده باشند . موضوع سرایشی قطعه محدود نیست و در هر موضوعی می توان سرود . لکن بیشتر در مطالب اخلاقی و پند و حکمت سروده می شود. از گویندگان معروف قطعه می توان از ابن یمین (قرن 8) سعدی (قرن 7) انوری (قرن 6) رودکی (قرن 4) و پروین اعتصامی را نام برد

مثال :
زمانه پندی آزاده وار داد مرا
زمانه را چو نکونگری همه پندست

به روز نیک کسان غم مخور زنهار
بسا کسا که به روز تو آرزومندست
(رودکی)

4. غزل
غزل در لغت به معنی عشقبازی و حدیث عشق و عاشقی گفتن و در اصطلاح شعرای فارسی، اشعاری است بر یک وزن و قافیه ، به طوری که مصراع نخست آن با مصراع های جفت، به یک قافیه باشند. علت این نامگذاری آنست که از آغاز پیدایش آن تا قرن هفتم هجری، غزل بر محور عشق ، استوار بود (عشق جسمانی یا عرفانی) ، اما اینک هر موضوعی در غزل مطرح می شود؛ بیت اول غزل را مطلع( محل تابش و طلوع) و بیت آخر را که معمولاً شاعر تخلّص خود را بیان می کند، مقطع ( محل برش) می گویند.
تفاوت آن با تغزّل قصیده این ست که ابیات تغزّل قصیده ، باید همه مربوط به یک موضوع و مطلب واحد باشد اما در غزل می توان مطالب متنوّع گفت و برخی این تنوّع را شرط غزل می دانند . غزل هرقدر لطیف و پرسوز و گداز باشد، جذّاب تر و گیراتر است و شاعر باید بکوشد از کلمات نا مانوس و وحشی و تعبیرات خشن و ناهموار احتراز کند. از غزل سرایان معروف می توان سعدی و مولوی ( قرن 7) و حافظ (قرن 8) را نام برد.

مثال برای غزل عاشقانه :
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد؟
باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد؟

چندین وفا که کرد چو من در هوای تو ؟
وانگه ز دست هجر تو چندین جفا که برد؟

بگریست چشم ابر بر احوال زار من
جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد؟

گفتم لب ترا که : دل من تو برده ای
گفتا: کدام دل چه نشان کی کجا که برد؟

سودا نپز که آتش غم در دل تو نیست
ما را غم تو برد به سودا تو را که برد؟

توفیق عشق روی تو گنجی ست تا که یافت
باز اتفاق وصل تو گویی است تا که برد؟

«سعدی» نه مرد بازی شطرنج عشق تست
دستی به کام دل ز سپهر دغا که برد؟

مثال برای غزل عارفانه :

در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطۀ پرگار وجودند ولی
عشق داند که درین دایره سرگردانند

جلوگاه رخ او دیدۀ من تنها نیست
ماه و خورشید هم این آینه می گردانند

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقۀ پشمین به گرو نستانند

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین، مستحق هجرانند

مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند

زاهد ار رندی «حافظ» نکند فهم ،چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

گر شوند آگه از اندیشۀ ما مغبچگان
بعد ازین خرقۀ صوفی به گرو نستانند

مثال برای غزل حکیمانه :

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

دست از مس وجود ،چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابیّ و زر شوی

خواب و خورت زمرتبۀ خویش دور کرد
آنگه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی

وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی

گر در سرت هوای وصال است، «حافظا»
باید که خاک درگه اهل هنر شوی

=============
برای طولانی تر نشدن مبحث ، انواع دیگر قالب ها را در نوشتار بعدی به توضیح و توصیف خواهیم نشست
سپاس که فرصت مرور آموزه هایم را دادید

منابع :


1_شعر بی دروغ، شعر بی نقاب ؛ اثر دکتر زرّین کوب؛ انتشارات علمی؛ 1372



2_معان و بیان؛ اثر دکتر تجلیل؛ مرکز نشر دانشگاهی؛ چاپ دوّم



3_وزن شعر فارسی؛اثر دکتر خانلری؛ انتشارات طوس ؛1373



4_شعر و هنر ؛ اثر دکتر خانلری ؛ انتشارات طوس ؛ 1373



5_ادبیات معاصر ؛ اثر دکتر مرزآبادی؛ انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی ؛ 1377

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 395 نفر 627 بار خواندند
زهرا نادری بالسین شریف آبادی (12 /03/ 1394)   | کرم عرب عامری (14 /03/ 1394)   | قاسم افرند (26 /03/ 1394)   | پویا نبی زاده (31 /03/ 1394)   | محمد مولوی (29 /02/ 1399)   |

نظر 1

  • کرم عرب عامری   14 خرداد 1394 12:43

    استاد دست مریزاد
    حوصله وحسن بیان واحساس دلسوزیتون ستایشمنندست
    توانا ومانا باشید
    rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا