3 Stars

ساقی نامه

ارسال شده در تاریخ : 05 امرداد 1394 | شماره ثبت : H94849

الا یا أیــها ســـاقـــی

نمانده از می ات باقی ؟



بده بر من که غم دارم

و دور افتــــاده از یارم



شنو از نی حکایت ها

ز رنج او شـــکایت ها



تعلل می کنـی هر دم

فزونم می کنی این غم



تو هوش از سر ببر آری

که ما را نیست هشیاری



به می خاموش می سازم

من این آتــش و یا بازم



ببـــازم تا وجــودِ خود

همــــه بود و نبودِ خود



به می سجاده رنگین کن

گناهم را تو سنگین کن



نمازم شد همه باطل

ز سجاده نشد حاصل



جنون بر من عطا کردی؟

چـه زیبــا نا روا کــردی !



خدا دیدی دلم خونست؟

چه بدحال و چه داغونست؟



به درگاهــت در آویــزم

دگر بس کن که لب ریزم



اگر مســتم نرانم تو

نبندی این زبانم، تو؟



تو خوددانی چه میخواهم

از این آتش از این آهم



گناهم را نمی پوشـــم

«حزین»مردِ قدح نوشم




شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 358 نفر 617 بار خواندند
کرم عرب عامری (06 /05/ 1394)   | بهناز علیزاده (06 /05/ 1394)   | روح الله اصغرپور (06 /05/ 1394)   | محمد طربناک بخشایش (06 /05/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (06 /05/ 1394)   | نگار حسن زاده (06 /05/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (06 /05/ 1394)   | طارق خراسانی (07 /05/ 1394)   | کمال حسینیان (07 /05/ 1394)   | حسین دلجویی (07 /05/ 1394)   | سمانه تیموریان (آسمان) (07 /05/ 1394)   | خدیجه زینالی (مهربانو) (08 /05/ 1394)   | مریم شجاعی (08 /05/ 1394)   | مینا آقازاده (09 /05/ 1394)   | مهدی صادقی مود (08 /06/ 1394)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :6


نظر 27

  • کرم عرب عامری   06 امرداد 1394 15:59

    آفرین
    معنی خیام
    بهتر از حافظ
    شیرینتر از مولانا
    درود بر مهارتتون استاد گرامی

    rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 02:41

      درود بر استاد عامری عزیزم
      سپاس که همراهم هستید و مشوق زبان ناقص قلمم
      از صمیم قلب و بدون هیچ تملقی عرض می کنم که اگر شما دوستان نبودید، نمی توانستم کلامی را به کلام دیگر بند کنم
      هر چه دارم از دوستان است
      پاینده باشید

      rose

  • بهناز علیزاده   06 امرداد 1394 17:51

    درود بر شما جناب حزین گرانقدر بسیار زیباست rose rose rose rose

    • کرم عرب عامری   06 امرداد 1394 20:53

      من کجا؟
      آن حزین بزرگ کجا؟
      درود بر حسینیان عزیز
      rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 02:42

      سپاسگزارم بانو علیزاده
      و وامدار مهر حضورتان
      پاینده باشید

      rose

  • روح الله اصغرپور   06 امرداد 1394 17:53

    درود استاد عزیز rose rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 02:43

      درود بر راجی عزیزم
      و مهر حضورتان را سپاس

      rose

  • محمد طربناک بخشایش   06 امرداد 1394 18:21

    ممنونم استاد زیبا بود

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 09:39

      درود تان باد جناب بخشایش عزیز
      خوشوقتی من همین است که دوستان فرهیخته ای چون شما دارم
      مهر حضور تان را سپاس
      rose

  • منوچهر منوچهری(بیدل)   06 امرداد 1394 19:16

    سلام بر استاد دلم جناب حسینیان عزیز بسیار از اشعار زیبایت لذت میبرم فکر میکردم فقط به سپید علاقه داری دیدم شاعری و همه فن حریف فدای مرام با کلاست برم من دوست دارم یک شب تا صبح باهم باشی عقده های دلمونو خالی کنیم عزیز بیدل rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 02:50

      درود بر استاد بیدل عزیزم
      سپید را دوست دارم و تنها در زمانی استفاده می کنم که تصاویر دریافتی و احساسی ام را نتوانم به خاطر قواعد کلاسیک، ارائه دهم، وگرنه وقتی می شود مطلبی را در کلاسیک و علی الخصوص غزل نوشت، بی عدالتی ست که به صورت سبک های موج نو سرود، هیچ وقت شاعرانی را که از درد سختی عروض و قواعد، سمت و سوی سپید و یا آزاد آمده اند، نمی پسندم، تمامِ شاعران در هر سبکی، اول باید کلاسیک را یاد بگیرند و بعد دنبال رستۀ تخصصی تری بروند، سبک و قواعد کلاسیک، مثل دورۀ عمومی پزشکی است که قبل از تخصص باید پاس شود، در ادبیات هم اینگونه است، کسی که کلاسیک نداند به عقیدۀ من شاعر نیست ، فقط می نویسد و دیگر هیچ، چون یقین دارم که بار مسئولیتی اشعار سپید سخت تر و سنگین تر از کلاسیک و غزل هست، پس لازم هست تمام دوستان، هر چند هم کم، نیم نگاهی به اشعار کلاسیک داشته باشند
      درود بر شما استاد
      و پاینده باشید

      rose

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 03:23

      استاد بیدل عزیزم
      من هم یاد و خاطرۀ ایامی که با هم بودیم رو هیچ وقت فراموش نمی کنم، امیدوارم تا باز سعادتی باشد و رخصت عمری ، تا باز در خدمت شما و دوستان عزیز دیگرم باشم، این روزها سخت فرسوده ام و توانم خیلی کم است، می ترسم از بودن من فقط دلزدگی حاصل شود

      در محفل خود راه مده همچو منی را
      افسرده دل افسرده کند انجمنی را
      (قائم مقام)

      rose

      • منوچهر منوچهری(بیدل)   07 امرداد 1394 14:33

        استاد عزیزم جناب کمال حسینیان عزیزم حق با شماست 70 سالگی سن کمی نیست خیلی
        از دوستان من به فراموشی دچار شده اند خداوند به همه سلامتی بدهد چون دستم همیشه به دامان خداوند است ودست از او نمی کشم خداوند میگوید اگر بنده ائی مرا دوست داشته باشد من هم اورا دوست دارم یا اورا از این دنیای کثیف پاکش میکنم وبه پیش خودم میبرم یا عزت وآبرو به او میدهم خداوند را هزار ها بار شکر دوستانی چون شما وحامدم
        در کنارم دارم وخداوند هم کمکم میکند قلب پاکی داری فدای قلب مهربانت rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

  • نگار حسن زاده   06 امرداد 1394 22:03

    سلام و عرض ادب و احترام استاد حسینیان گرامی

    خوشحالم مجدد حضورتون رو در سایت داریم

    و عذر میخوام که چند روزی نبودم

    سپاااس که با دوشعر ناب و زیبا برگشتید

    بسیار عالی بود

    درود بر شما
    rose

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 02:54

      سلام بر نگار بانو
      و اعظم الشعرای گرامی
      ممنونم که هستید، من هم یک ماهی نبودم و بیشتر درگیر خودم بودم، تا اینکه موفق شدم باز در برابر مشکلات شکست بخورم و باز ...
      بگذریم
      خوشحالم که هستید و خوشحالم که مشوقی بودید بر کلام حزین
      پاینده باشید بانو

      rose

      • نگار حسن زاده   07 امرداد 1394 16:49

        سلام و عرض ادب مجدد
        نفرمایید استاد
        ان شاالله که همیشه در نبرد با مشکلات فاتح میدان باشید
        خوشحالم که برگشتید
        جای خالی تون عمیقا احساس می شد

        شاد وسلامت باشید
        rose

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   06 امرداد 1394 23:22

    نمازم شد همه باطل

    ز سجاده نشد حاصل



    جنون بر من عطا کردی؟

    چـه زیبــا نا روا کــرد

    درودها براحساس پرشورتان که شور میبخشد این شعر خودمیی بود که برجام جانمان سرازیر فرمودید لب مریزاد applause applause applause

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 02:57

      سپاس بانو نادری گرامی
      حُسن اسمِ فامیلی شما این است که یکبار بانو نادری می نویسم و یک بار بانو شریف آبادی و گاهی هم زهرا بانو
      که همۀ این اسم ها ، با مسماء و پر معنا هستند و این خود تنوعی نیکوست در نوشتار
      ممنونم که همچنان مشوق ذوق ناقصم هستید و سپاس که مهرافروز این صفحه شدید
      پاینده باشید

      rose

  • طارق خراسانی   07 امرداد 1394 00:20

    سلام و درود بر حضرت حسینیان عزیز


    ساقی نامه ی پر شوری ست
    کیف کردم

    دستمریزاد


    در پناه خدا شاد زی


    rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 امرداد 1394 03:02

      درود بر استاد عزیزم
      همچنان همراه و یاور زبانم هستید
      ولی بیشتر خوشحال خواهم شد که چون گذشته راه و چاه را نشانم دهید و باز درس تادیب و تعلیم تان را بذل مهر کنید
      تنها حسُن نوشتن در سایت یا هر فضای مجازی برایم این است که چند مطلب یاد بگیرم و دیدگاه های مختلف را بخوانم، وگرنه در هر انجمنی که شعر بخوانیم ، به اندازۀ کافی دست می زنند و هورا می کشند( که اغلب هم هیچ توجهی به شعر و موضوع آن ندارند، چون 10 دقیقه بعد بپرسی که من چه خواندم هیچ کس به یاد نخواهد داشت) پس لا اقل این فرصت را برای یاد گرفتنم از من نگیرید و باز مرشدانه کمک حال قلمم باشید
      پاینده باشید

      rose

  • حسین دلجویی   07 امرداد 1394 10:21


    تو هوش از سر ببر آری
    که ما را نیست هشیاری

    به می خاموش می سازم
    من این آتــش و یا بازم

    بعععععله استادم

    به می خاموش میسازی شرار سینه ی خود را..
    سلام بر شاعر گلها
    مبدع اشعار زیبا
    و بانی گرمی دلها

    بزرگوار تو خود ساقی دلهایی،،،،،کدوم ساقی؟؟؟


    ساقی بریز آتش غم در سـبوی من
    تا درد عشق شعله کشد ازگلوی من
    .

    ما را درین میانه نمانده است آب رو
    آبی بریز پشت سـر آبــروی من
    .

    ما را نه دلبری است نه سودای دل بری
    پایان ببر حدیث من و جسـتـجوی من
    .

    شیرین نشداگرچه به گلخنده اش شبم
    ساقی بریز شـهد گل خنده روی من
    .

    بازی چه میـکند به تنی مرده درقفس
    بازیچه میکند دل من ، بازجوی من
    .

    با او فراز عــشقم و بی او فرود درد
    کاشــم برد زمین سیاهش فروی من
    .

    با این امید دامن دل آب کرده ام
    شاید دمی نشست به گلزار جوی من
    .

    تنها امــید زندگـیم بودن تو بود
    بانوی من قشنگ ترین آرزوی من

    حسین دلجووو

    • کمال حسینیان   08 امرداد 1394 15:38

      درود بر استادِ شاگرد نواز و صاحب مکتبم
      می ایی و مهر می افشانی و دلبسته می کنی و ...
      بعد من می مانم این همه سر ذوق آمدن و شرمساری کوتاهی زبان و قلم
      سپاس منظر و نظر والایتان را

      چو قلب بی امانِ تو، ز دوریت تپیده ام

      اسیرِ راهِ عشقم و، کنون به تو رسیده ام



      خزان نداردت اثر، بهار دل تویی تویی

      مسافر شبِ غمم، که تابشی ندیده ام



      مثال حمد و سوره ای، بر این دلم غزل بگو

      به روی صفحۀ دلت، چو جوهری چکیده ام



      نوحه شده ترانه ام، ناله شده بهانه ام

      آخر عمر بی ثمر، اول این قصیده ام



      دیدن روی تو مرا، آب شود به آتشی

      هستیِ ناتمامِ خود،به آتشی کشیده ام



      اگر چه تازه آمدم، رفیقِ کهنۀ منی

      به خوبی نگار خود، در عالمی ندیده ام



      معجزۀ نگاهِ تو، چو روز می کند شبم

      وگرنه تیره تر ز شب، اول هر سپیده ام



      تباه در تباه شد، تمامِ روزگارِ من

      میان عاشقان تو، فنا ترین پدیده ام



      «حزین»رامِ خودببین،اسیرشدبه عشق تو

      به طول عمرِ عاشقی، مگر دمی رمیده ام



      کمال حسینیان

      پاینده باشید

      rose

  • خدیجه زینالی (مهربانو)   08 امرداد 1394 14:58


    سلام و عرض ادب خدمت برادر بزرگوارم

    مناجاتنامه ی بسیار زیبا یی را با تضمین از خواجه رقم زده اید

    عالی بود

    دست مریزاد

    قلمتان نویسا در پناه حق

    rose rose rose rose rose rose rose

  • کمال حسینیان   08 امرداد 1394 15:40

    سلام بر خواهر عزیز و فرهیخته و بزرگوارم
    نمی دانید که میزبانی از چون شمایی چه افتخارها دارد
    سپاس که باز با بودن، اخلاق و قلم و مرام تان، منت دارم کردید
    تقدیم تان :

    بر کویر تشنه ام باران مهر افشانده ای

    ســورۀ کوثر و یا آیات مریـم خوانده ای



    مُلکِ جانم را سپاهِ غصه ها در بر گرفت

    مثل سیمرغ آمدی این لشکرم تارانده ای



    پردۀ شب را ز روی ماه خود برکش دمی

    تا ببینی ماهِ من ،نوری چه خوش تابانده ای



    باغ خارستانی ام در حسرت یک گل بسوخت

    آمدی هم یاس و سوسن_هم سمن رویانده ای



    خرمن بی حاصل عمــرم ببــین، بر باد شد

    مابقی را با شرارِ عشق خود سوزانده ای



    گر بهار اندر بهارم می شد این فصلِ خزان

    کس چنین آزرده بود آیا چومن درمانده ای ؟



    در تمــامِ خاطـــراتِ دفتــــر پر غصــــه ام

    همچو ناهیدی که تا صبحِ فلق جا مانده ای



    دردِ تو لطف است و درمانت ولی بدتر ز درد

    چاره جز آتش نبود حالِ چو من وامانده ای


    کمال حسینیان

    برقرار و برفراز بمانید

    rose

  • مریم شجاعی   08 امرداد 1394 22:55

    سلام
    زیباسرودیدباوجودکوتاهی وزن ازپس مضمون خوب و سالم برامدید rose rose rose

  • مهدی صادقی مود   08 شهریور 1394 18:42

    درود
    بسیار زیبا
    الا یا أیــها ســـاقـــی

    نمانده از می ات باقی ؟



    بده بر من که غم دارم

    و دور افتــــاده از یارم
    rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا