زمانه رهزن دل ، رهگشا سپاه کسی
خوشا سری که رود در زمین به راه کسی
میان این همه اقمار آسمانی جور
فدای خنده مهرم به روی ماه کسی
تو را درود و مرا هم نبود خویشانم
عجب به خانه دل می دهد پناه کسی
سحر به مشرق جان شمس آگهی گفتم
نظر به طاق جهان میکند نگاه کسی
به کوی دوست اگر عزم دشمنی داری
بزن به لشکر من ها تو لا اله کسی
شکار باز به سر پنجه صقر نتوان
که در نشیمن عنقا شوی تباه کسی
اگر به کعبه دل راه نیست خود بگذار
که در ورود نباید به سر کلاه کسی
رحیق مشرب میخوارگی چه میگوئی
که نیست حرمت مستی به پیشگاه کسی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5