3 Stars

مرد شب

ارسال شده در تاریخ : 09 تیر 1396 | شماره ثبت : H945243

مرد شب

گرمای دستانت عجب جاییست
بگذار تا دل را بخوابانم
در انتهای نقش این دیوان
بگذار تا غم را بپوشانم

سر کرده ام با خون دل خوردن
جولان دهم با قلب خون الود
جلفای چشمانت سمرقند است
ناز نگاهت مثل بینالود

دریا کمی شوریده میرقصد
در انزوای جام چشمانت
مثل خروش ابر بارانیست
بر ساحل گیسو و دستانت

نادر شبیه بغض بارانی
در شهر شب بیهوده میگردم
مثل غزل سردرگم و تنها
با عشق تو در خواب میخندم

ناز نگاهت مهربان یارم
در قلب من جاوید میماند
آنسوی جنگل بعداز این ماتم
در کلبه ای جمشید میخواند

شبها خیالم غرق یک شعر است
شعری به سیمای هیاهویت
با هر تپش از قلب معصومت
پر میکشم آنسوی گیسویت

بگذار تا دل را بخوابانم
روی پر بی تاب شب تنها
بگذار تا خالی از این گردد
این مرد تنهای شب رسوا

#حامد_سنگچولی
۸/۴/۹۶

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 255 نفر 395 بار خواندند
حامد سنگچولی (12 /04/ 1396)   | میرعبدالله بدر ( قریشی) (14 /04/ 1396)   | میمنت تولّایی (05 /06/ 1396)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


نظر 3

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا