سال رو به پایان است و من هنوز به انتظار آمدنت ستاره می شمارم...
بهار واقعی لبخند توست وقتی از پشت کوهستان تنهایی ام طلوع کند و مرا به قله ی آغوشت برساند
بهار، برای من فقط یک اسم است وقتی مهرِ فصل سوم را کم دارم وقتی هنوز ماندگار نشده ای...
من به تپش عطر تلخ مردانه ات در چهارخانه ی پیرهنت وابسته ام لاله ی گوش من ،
لالایی قلبت را می خواهد این ستاره شمردن ها مرا خواب نمی کند
کهکشان دور خورشید می چرخد
من اما دور خودم به وقت خیالت ...
نمی گویم بیا
بارها آمده ای بیا و بمان تا آخر خط سرنوشتم ...
مهناز نصیرپور
28 اسفند 95
نظر 1
کرم عرب عامری 02 اردیبهشت 1397 20:50
سال نو شماهم مبارک