- شاعران
- احمد البرز
- دفتر شعر مهتاب
- شعر فانوس | احمد البرز | شعر ایران
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
فانوس
هر که با مهر و محبت ، اندکی مانوس شد
پیش بحر بی کران، شایسته ی فانوس شد
همچو سربازی که سر میبازد از روی خرد
سر به شیدایی نهاده، فارغ از کابوس شد
مثل عیسا یی که از دامان پاک آمد برون
بر بلندای کلیسا نصب شد ناقوس شد
آنکه با هم مهین اش جور و جفا میکرد هم
عین بی مرزی که رفت و عاقبت جاسوس شد
معبر انسان گهی پیچ است و گاهی پرتگاه
پیچ در پیچ کدامین جاده نامحسوس شد ؟
سینه سبزت اگر بذری بکارد روی کوه
پیش دریای خزر ،شایسته چون چالوس شد
تشنه بودیم و سرابی با نگاهی خاص گفت
باید از خشکی گذشت و ، مثل اقیانوس شد
کی نیاز آدمی با چنگ می آید به دست
ور نه این دست تمنا شکل اختاپوس شد
البرز
کاربرانی که این شعر را خواندند
کمال حسینیان (30 /03/ 1394) | مریم شجاعی (30 /03/ 1394) | طارق خراسانی (30 /03/ 1394) | قاسم افرند (30 /03/ 1394) | مهری خسرو جودی (31 /03/ 1394) | اصغر چرمی (31 /03/ 1394) | روح الله اصغرپور (31 /03/ 1394) | احمد البرز (31 /03/ 1394) | فاطمه خواجویی راد (31 /03/ 1394) | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (31 /03/ 1394) | مرتضی (اشکان) درویشی (31 /03/ 1394) | نگار حسن زاده (31 /03/ 1394) | حسین دلجویی (31 /03/ 1394) | مینا آقازاده (31 /03/ 1394) | علی صمدی (01 /04/ 1394) | محمد جوکار (03 /04/ 1394) | بهناز علیزاده (03 /04/ 1394) | علی معصومی (27 /02/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 30
-
کمال حسینیان 30 خرداد 1394 21:32
هر که با مهر و محبت ، اندکی مانوس شد
پیش بحر بی کران، شایسته ی فانوس شد
همچو سربازی که سر میبازد از روی خرد
سر به شیدایی نهاده، فارغ از کابوس شد
سلام و درود بر داداش و استاد عزیزم جناب البرز
بر واژه های بی جان روح دمیدید و بر شعر و شعور، شاعری
همیشه از خواندن تان می آموزم
پاینده باشید
-
-
طارق خراسانی 30 خرداد 1394 23:05
آنکه با هم میهن اش جور و جفا میکرد هم
عین بی مرزی که رفت و عاقبت جاسوس شد...........
معبر انسان گاهی پیچ و گاهی پرتگاه
پیچ در پیچ کدامین جاده نامحسوس شد..................
....
سینه سبزت اگر بذری بکارد روی کوه
پیش دریای خزر ،شایسته چون چالوس شد........
تشنه بودیم و سرابی با نگاهی خاص گفت
باید از خشکی گذشت و ، مثل اقیانوس شد.........
کی نیاز آدمی با چنگ می آید به دست
ور نه با دست تمنا شکل اختاپوس شد.................
به احترام این صور خیال و این شعور و این همه فرزانگی و معرفت باید ایستاد و دست زد:
در این انقلاب بزرگ و بی مانند ما همه چیز را دیدیم حتا کسانی که نان این حکومت و مردم را خوردند
و سپس رفتند علیه مردم و حکومت جاسوسی کردند و نوکر بیگانگان شدند.
این غزل حداقل حق و شأنش آن است که بعنوان غزل سال برگزیده شود.
دستمریزاد جناب البرز از محضر مبارکتان چون همیشه می آموزیم
در پناه خدا شاد و تندرست باشید
-
-
اصغر چرمی 31 خرداد 1394 07:35
سلام
چه نگاه زیبایی بود
فقط یه نکته مصرع زیر هجا کم داره به نظر مشکل تایپ باشه
معبر انسان گاهی پیچ و گاهی پرتگاه-
احمد البرز 31 خرداد 1394 09:53
سلام
دقیقا ممنونم
معبر انسان گهی پیچ است و گاهی پرتاگاه
سپاس به دریا رساندید مرا
-
-
روح الله اصغرپور 31 خرداد 1394 09:14
با سلام و درود محضر استاد البرز
بسیار زیبا و دلنشین و قابل تامل
منم فکر کنم این مصرع اشتباه تایپی شده
معبر انسان گاهی پیچ و گاهی پرتگاه
معبر انسان گهی پیچ است و گاهی پرتگاه
-
-
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 31 خرداد 1394 12:00
درودهابسیارنادربوداین غزل باقافیه دشوارشایان ستایش است فرزانگیتان قطره ای بودیم ازدریای شعورشما متمتع شدیم واقعا بایدغزلتان برگزیده سال باشد
-
احمد البرز 31 خرداد 1394 16:50
سلام
از اینکه از تمام دریاها به کویر سر زدید بی نهایت ممنونم اگر چه حق کویر هم از این حقیر بالاتر و بیشتر
نه والا غزل ماه هم انتخاب نمیشه ولی تشویق شما به اندازه ده تا غزل سال می ارزه
باشیا دولانوم چوخ ممنون بیزم کلبه میز اشیق الدی
-
-
-
حسین دلجویی 31 خرداد 1394 18:55
درود بر جناب البرز نازنین
و غنای غزل زیبا
وقافیه بی نهایت مشکلشون..
ک در نهایت بزیبایی بر مسند اختتام نشوندن...
بداهه
اگر چه بیخبرم از خودم ولی هرصبح
سراغ آمدنت را ز کوچه می گیرم
.
همیشه بی تو به دریای غصه مانوس و
همیشه بی تو به طوفان اشک درگیرم
.
همیشه بسته دلم را هوای تنهایی
همیشه فاصله کردست بند و زنجیرم
.
فلک سرشته ز اول به زجر بنیادم
فلک نوشته ز اول به درد تقدیرم
.
نه داده کوکب بختم به عشق امیدم
نه کرده کودک طبعم به شعر تعبیرم
.
تو را شبیه همان شاهنامه می خوانم
برای نامه ی طوسم تویی اساطیرم
.
بیا که بیتو دل از خان ومان خود کندم
بیا که بی تو ز جان و جهان خود سیرم
.
بغیر کوی تو من هیچ جا نخواهم رفت
چرا که کرده گل روی دوست پا گیرم
.
به غیر عشق دلم را خطا و جرمی نیست
بگو که غیر نگاه تو چیست تقصیرم
.
فقیه شهر بگو دست از دلم بردار...
به جرم عشق چسان کرده حکم تکفیرم...
.
امیر عشق تویی در غزل چنان دریا ...
و پیش پای تو چون قطره اب به تبخیرم
.
بیا که در صف عشاق کوس رسواییست
بیا که عشق تو گشته نماد تحــقیرم
.
به نام عشق مریدم چو چشمه بر دریا
به کام عشق زلالــم نه اهل تزویرم
.
شبیه زهره در اوجم هـوای زهرایم
شبیه خوشه ی پروین بدون تسخیرم..
.
بیا عزیز که چشمم نماد فواره است...
بیا عزیز فـتاده در آب تصــویرم....
.
بیا همـیشه تویی در کلام الگـویم
بیا همـیشه تویی در پیام تعــبیرم
.
همیشه چشمهای قشنگت عصاره غزلست
که بـهر مطـلع شعرم نشانه می گیرم....
.
فــدای مهر تو بانو که گل فرستادی....
تو زود مظهر مهری و من ز غم دیرم...
.
به عشق دوست امیرم ، حلاوت عسلم
به هجر یار عزیزم ، سفیر شمشیرم...
.
به شهد یار همیشه سپر کنم دل خویش...
اگر ز خصم ببارد هزار ها تیرم...
.
بیا و مرز دلت را قشــنگ تعین کن....
براه عشق تــویی آرش کمانگیرم..
.
حضور خلوت انس است و من غریب ترین
چه حسرتی است که امشب شده گلو گیرم...
.
دلم گرفته و وقت وداع نزدیک است
دلم شکسته و در حس و حال تعمیرم...
.
برای از تو نوشتن همیشه جان کندم ...
برای از تو سرودن همــیشه « میمیرم»
.
شبم ز نیمه گذشت و هنوز منتظرم....
سراغ آمدنت را ز کوچه می گیرم...-
احمد البرز 01 تیر 1394 09:54
سلام
استاد دلجویی دست مریزاد
شعر بداهه شما واقعا دلنشین هست
ممنونم از حضور ارزشمندتان
-
-
احمد البرز 01 تیر 1394 17:05
سلام
ممنون از نظرتان جناب صمدی عزیز
مهم لذت هست که شکر بردید الباقی چند جین واژه هست و دیگر هیچ
البته هیچ که نه خیلی خوب هست چونپای همین هیچ ها خواننده های مهربانی نظر گذاشتند که ارزش پیدا میکنه -
قاسم افرند 03 تیر 1394 00:07
سلام بر جناب البرز گرامی
شعر دلنشینتان را بارهاخواندم
عذر تقصیر دارم که چرا زودتر برای ادای احترام به شاعری توانا با اندیشه ای بلند حاضر نشدم
سپاس
شاد باشیدو شاعر -
محمد جوکار 03 تیر 1394 01:54
سلام استاد مهربانم جناب البرز گرانمایه و عزیز
فاخر سرودید گلم .... آفرین ها بر قلم شیوایتان
ردپای واژه هایت را ز عشق پرسیده ام
هر کسی بیراهه رفت شایسته ی افسوس شد
عشق آمد درد ما را دید و درمان نیز هم
آن طبیب درد ما ، مانند جالینوس شد
ترک مکر و حیله باید ، در طریق عاشقی
مرغ عاشق ، کی حریف حیله و سالوس شد ؟
پس حذر باید نمودن زین همه نقش و نگار
هیچ دانی پرّ ِ زیبا ، دشمن طاووس شد ؟
عشق آمد ، شعله زد بر دامن کوتاه عقل
و نماد عشق جاویدان ما ، ققنوس شد
خوشتر از مستی ندیدم هر که خورد از جام عشق
عشق او بی انتها ، مانند اقیانوس شد.
تقدیم با مهر به مهربانترین البرز دنیا
-
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ابوالفضل مرادی نیازاغه
در05 /02/ 1394 -
علی امیری
در05 /02/ 1394 -
کریم افشار
در05 /02/ 1394 -
afsane hajipiri
در05 /02/ 1350 -
afsane hajipiri
در05 /02/ 1350 -
ساچلین اربابی
در05 /02/ 1363 -
اکرم کرم زاده
در05 /02/ 1385 -
عباس نعمتی
در05 /02/ 1363 -
amir namdar
در05 /02/ 1401 -
مسعود ویسی
در05 /02/ 1354 -
صاحبه پویان مهر
در05 /02/ 1370
نقد 2
طارق خراسانی 01 تیر 1394 00:31
امروز جهان قدرت ما را فهمید
پیروزی ما رابه دوچشمانش دید
در خویش فرو رفته زغم امریکا
شوت بود و بلا که بر سرِ او بارید
پیروزی دلاور مردان والیبالیست را به شما شاعر عزیز تبریک می گویم
احمد البرز 01 تیر 1394 09:52
سلام
به امید پیروزی در همه عرصه ها
ممنونم استاد خراسانی
هر وقت پراید بزرگترین قاتل ایرانی ها شد جی ام سی ما در عرصه صنعت حرفی برای گفتن داریم
بازی والیبال دیروز ورزش بود که ما بردیم
امید وارم در سیاست هم حالشان را بگیریم البته به نفع مردم
نه مسئولین چون منافع مسئولین ما همین حالا هم از سرشان زیاد تر است
مردم همیشه ولی نعمت دلتمردان هستند
چون مردم که نباشند کسی نیست
مردم زمان جنگ بودند
مردم همیشه هستند
سپاس عزیز طارق خراسانی بسیار عزیز ودوست داشتنی